هدایت شده از آسمانی باش
آیت الله قرهی: همان­طور که می­دانید حسادت با غبطه فرق می­کند. «حسادت»؛ یعنی این که چرا او دارد، من ندارم، «غبطه»؛ یعنی او دارد نوش جانش، ولی به من هم بده. امّا در این زمینه­ های مادّی، غبطه معنا ندارد. او دارد که دارد! به من چه که دارد؟! دیگر این که: خدا! او چه خانه بزرگی دارد، چه ماشین فلانی دارد، نوش جانش امّا به من هم بده؛ غبطه نمی­شود! اصلاً غبطه را در مسائل دنیوی مصرف نمی­کنند که بخواهد تاریخ مصرفش بگذرد - توجّه! توجّه! این یک کد است که دارم به شما عرض می­کنم– بلکه انسان در مسائل معنوی، غبطه می­خورد که او چه مقام معنوی خوبی دارد، خوشا به سعادتش امّا ای کاش می­شد من هم این­طور بشوم، ای کاش من هم آدم می­شدم، ای کاش من هم به این مقامات الهی که بزرگانی مثل بهجت القلوب، مثل آیت‌الله العظمی بهاء‌الدّینی، مثل ابوالعرفا، آیت‌الله العظمی ادیب، مثل آیت‌الله مولوی قندهاری، مثل آیت‌الله شاه آبادی، مثل آیت‌الله حق شناس(اعلی اللّه مقامهم اجمعین) و مثل حضرت شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفداء و سلام اللّه علیه) و ... دارند، می­رسیدم. لذا غبطه را در این‌جا خرج می­کند و حسادت نمی­ورزد. عزیز دلم! وقتی کسی خود را از مردگان دانست و طمع نداشت و قانع بود؛ درّ شناس و گوهر‌شناس می­شود و می­داند غبطه، یک درّ است؛ پس غبطه را برای مسائل دنیا نمی­خورد. وقتی می­بیند کسی اموال زیادی دارد، می­گوید: دارد که دارد، اصلاً قانع می­شود، دیگر حریص نیست ولو به طریق حلالش! ✍🏻227 مین جلسه درس اخلاق @Asemani_bashim