دلی کز قصه‌ی لیلی دگرگون داشتم دارم مناجاتی که پای بیدمجنون داشتم دارم هنوز از بازی چرخ فلک‌ در بیم و امیدم هنوز آن شکوه‌ها کز دور گردون داشتم دارم به قدر پنج روز عمر، در پیچ سر زلفی پس‌اندازی که از دنیای مضمون داشتم دارم نمی‌رقصم به ساز شیخ و زاهد یک نفس اما به جانم زخمه‌ای کز ضرب قانون داشتم دارم کدام افسانه عمری کرده پاسوزم؟ دو چشمت گفت همان دستی که بر آتش به افسون داشتم دارم شبیه جنگجویی بی‌سلاح از شیهه‌ی اسبی همان حالی که هنگام شبیخون داشتم دارم نشد شهنامه‌ام از نقشه‌ی گرسیوزان خالی سیاووشی که بر این خاک گلگون داشتم دارم هنوز از غربت سهراب با تهمینه می‌گویم هنوز آهی که از بغض کتایون داشتم دارم خدا کِی بگذرد از خون مجنون‌های گمنامش خدا فرمود میثاقی که با خون داشتم دارم به شرط استجابت‌های گیسویش خدا را شکر هنوز اشکی که پای بید مجنون داشتم دارم @golchine_sher