سرشار از یاد قدیم باز بارانم
پاییز بود و اولین روز دبستانم
راهی شدم با آیه های مهر از خانه
گلبوسه های مادر و لبهای خندانم
من بودم و نسرین با ریحانه و مریم
بود آن کلاس درس آری باغ رضوانم
مانند چشمه از دل یک کوه در جریان
عطری خوش از گلپونه های رود در جانم
یک آسمان پروانه در باغی به صف می شد
با حسّی از سرزندگی هر بامدادانم
با آب، بابا، مهربانی بخش ها می شد
می داد هر آيینه ای پند فراوانم
کبری ترین تصمیم در ذهنم ورق می خورد
وقتی که گل می کرد با تو درس ایمانم
با حنجر سبز تغزّل شعر می خواندیم
آزاد باش ایران من آباد ایرانم
یادش بخیر آن روزهای تا ابد روشن
دستی که داد از کودکی پیوسته سامانم
در آبی چشم تو می شد دل به دریا زد
ورنه من آن آرامش ما قبل توفانم
آموختم هر آنچه بر قلبم نوشتی را
پیدا شد از تو نیمه ی دنیای پنهانم
گفتی که هر لحظه بهاران را تداعی کن
با تو همیشه بر سر آن عهد می مانم
#آموزگار_مهربانم_سپاس#مریم_محبی_نژاد_کرمان_نرماشیر#عضوکانال#تقدیم_به_آموزگار_کلاس_اول_ابتدای_ام_سرکار_خانم_ایران_سلاجقه@golchine_sher