کوهیست جنس ساقه ی گندم به جنس ماه
مردی که خسته از غم نان می رسد ز راه
مردی که دستهاش حکایات تازه داشت
مردی که بود از قدمش خانه رو به راه
مردی از آب و آتش و دریا و آیینه
مردی که بود صخره و دیوار و جان پناه
مردی که در میانه ی شطرنج زندگی
سرباز بود اگر چه خودش بود پادشاه
او مثل نور مثل افق مثل رود بود
او مثل مهر بود و هوا بود و مثل ماه
از جنس قیصر و غزل و منزوی عشق
از فصل نوبرانه ی بارانی نگاه
او مرد واقعی تمامی همیشه بود
بابا نوشت و بعد به تکرار تکیه گاه
#زینب_حسامی#عضوکانال@golchine_sher