از عشق توست هرچه که غربت کشیده‌ایم از قرب توست هرچه که عزلت گزیده‌ایم توصیف چهره‌ی خورشید ؟ ... بگذریم از روی توست هرچه روایت شنیده ایم مارا گلاب و عطر تو اینجا کشانده است عمری نمک ز سفره‌ی عشقت چشیده‌ایم از اسم توست هرچه رضایت نصیب شد از هجر توست هرچه ریاضت کشیده‌ایم از بین این همه سوغات رنگ رنگ سجاده‌ای ز جنس خراسان خریده‌ایم از مشرق نگاه تو خورشید می‌دمد بیهوده نیست عاشق صبح و سپیده‌ایم مثل کبوتری که زیارتنامه خوانده است بر شانه‌های گلدسته‌ی مِهرت پریده‌ایم یک جرعه آب از لب ظرف طلائی‌ات ... " ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم " @golchine_sher