• مَشک •
می کشد بردوش ،تاصبح قیامت مشک را
تابرانگیزد به انگشت شهادت مشک را
تاببارد برسرلب تشنگان رستخیر
می گشاید جای طومارشفاعت مشک را
درازل چرخیده بردست علمداری رشید
بنگراین گلچرخ ها ازصبح خلقت مشک را
حرمتش بوده است درهرمذهب ازعهدقدیم
نیست گرد ازجنگ هفتاد ودوملت مشک را
دیده ام باشال سبزی خلعت سقایی اش
دیده ام برسفره ی سبزسیادت مشک را
بشنوید ازخیزران این زخمه های خون فشان
بشنوید ازخیزران هردم حکایت مشک را
راوی آن جادست درشرح احادیث عطش
راوی آن جامی کشد بین روایت مشک را
باتمام تشنگی می خواند آن جابرفرات
درنمازگریه ،هفتاد ودورکعت مشک را
تاکه مشک افشان کندازباخترتاخاوران
می کند باچرخش ابرو دوقسمت مشک را
برلبش یانفس من بعد الحسین هونی است
دل به دریا می زند گرم تلاوت مشک را
بگذرد ای کاش ازتوفان سرخ نیزه ها
یا نگه دارد کسی غرق جراحت مشک را
می شکوفد لاله عباسی مدام ازنم نمش
از ازل رسم است این خط فتوت مشک را
با تمام حنجره گرم مصیبت خوانی است
با تمام حنجره بشنو مصیبت مشک ر
ا
این رجزهای ابوالفضلی ست در بحر عطش
می فشارد با تمام قد وقامت مشک را
تیر می بارید بر آل شقایق هرنفس
تیر می بارید از ابنای شقاوت مشک را
مادرم شام غریبان را گره می زد به اشک
مادرم می دید چون ابر اجابت مشک را
مادرم روز دهم دلواپس گهواره بود
خون جگر می خواند نم نم پنج نوبت مشک را
اشکریزان است در چشمم زیارت نامه خوان
تشنه می بینم به هنگام زیارت مشک را
مشک در چشمم زیارت نامه خوان دورحرم
تشنه می بینم به هنگام زیارت مشک را
#محمد_حسین_انصاری_نژاد#عضوکانال@golchine_sher