ما حادثه‌ای بی ثمر و فاجعه باریم ابریم که باید همه عمر بباریم  آیینه، ولی یکسره خاکستری و محو یک واقعه گمشده، در پشتِ غباریم  فرزانگی و حوصله، تقدیر من و توست باید همه ثانیه‌ها را بشماریم  بسیار عزیزند، مگر خاطره ها را در گوشه دفترچه خود جا بگذاریم  یک عمر دریغ است سرانجام من و تو انگار که صد سال ز هم فاصله داریم  تردید! همین یک کلمه مشکل ما بود ای کاش که می‌شد به یقین دست برآریم   شاید شب تشویش، عطش‌کامی خود را تا صبح، به آرامش باران بسپاریم @golchine_sher