غریب در پیراهن
هر روز،جهان است وفرازی ونشیبی
این نیز نگاهی است به افتادن سیبی
در غلغله جمعی وتنها شده ای باز
آن قدر که در پیرهنت نیز غریبی
آخر چه امیدی به شب وروز جهان است؟
بايد همه عمر ، خودت را بفریبی
چون قصه آن صخره که از صحبت دریا
جز سیلی امواج نبرده ست نصیبی
آیینه تاریخ تو را درد شکسته ست
اما تو نه تاریخ شناسی نه طبیبی!
فاضل نظری
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0