سمت غروب باغها ، دودِ اجاقی نیست وقت عبور لحظه‌ها هیچ اتفاقی نیست روی تن احساس ، زخم یادگاریهاست در ذهن ، تصویری ولی از باغ باقی نیست از بس که خاک آرزوها بی کرامات است کس را برای دیدن کس اشتیاقی نیست با عشق یا بی عشق خواهد برد ما را باد بر روی جنگلهای مه ابر وفاقی نیست این سوی سوها یا پساسوها دلی شاید در آتشی سوزد ، که آن را احتراقی نیست تاریکی مطلق که حاکم می شود یعنی شب در حیاط خلوت دلها چراغی نیست @golchine_sher