قصۀ پرواز چه معصومانه در رفتن قدم برداشتی مادر نگفتی، نقشۀ پرواز در سر داشتی مادر! کدامین صفحۀ نقاشی‌ات عکس کبوتر بود! تو بودی پیکر در خون شناور داشتی مادر؟ کبوتر بچه‌ام کی قصۀ پرواز را خواندی؟ چه زیبا پر زدی، آخر مگر پر داشتی مادر؟ نخواندم کی نوشتی آرزوی سرخ رفتن را مگر غیر از حساب و مشق، دفتر داشتی مادر؟ ببین در شهرمان، زن زندگی آزادی آوردند! چرا سهم مرا از زندگی برداشتی مادر؟ پریدی تا بخوانی بین سربازان فرمانده سرودِ «عشق جانم» را که از بر داشتی مادر چه شوقی داشتی وقتی که می‌گفتی سلامش را... گمانم دیدنش را خوب باور داشتی مادر به سوی آسمان‌ها می‌روی حالا، ولی ای کاش نگاهی هم به حال زار مادر داشتی، مادر @golchine_sher