آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد
کاسه ی صبرم از این دیر آمدن لبریز شد
تیر دیوانه شد و مرداد هم از شهر رفت
از غمت شهریور بیچاره حلق آویز شد
مهر با بی مهری و نامهربانی می رسد
مهربانی در نبودت اندک و ناچیز شد
بی تو یک پاییز ابرم،نم نم باران کجاست؟
بی تو حتی فکر باران هم خیال انگیز شد
کاش می شد رفت و گم شد در دلِ پاییز سرد
بوی باران را تنفس کرد و عطر آمیز شد
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد...
#فرهاد_شریفی@golchine_sher