دست در دستِ تو تا اوج پریدن دارد نغمه یِ عشق ز نایِ تو شنیدن دارد گرچه تن خسته و رنجور شد از عمرِ فراق ناز این درد به شوقِ تو خریدن دارد روزگارم همه اندوه شد و غصه و غم زحمتش گر چه گرانست کشیدن دارد فقط اندازه یِ یک پلک زدن حضرتِ دوست مهلتی، لذتِ این وصل چشیدن دارد عاقبت میرسد آن لحظه و در ختمِ کلام من و آغوش تو آنچه که دیدن دارد سید مرتضی ارغوانی @khalvatkadeh_mastan