[ حاج محمود کریمی ] (عج) ┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅ در این سینه تیرِ محبّت نشسته و چشمم به امیدِ اُلفَت نشسته بهشت آرزوی گدایی نباشد که در سایه‌ی طاقِ نُصرت نشسته بگیر از رُخَت پرده را تا ببینند که یوسف هم این‌جا به زحمت نشسته به روی پَر و بالِ هم در مسیرت فرشته فرشته به حیرت نشسته هوایی ندارد بجز سجده بر تو بر آن سر که گردِ محبّت نشسته دلی که بُریده، دلی که رَمیده اگر پَر کشیده، شرابی چشیده به شوقی تپیده، دویده، دویده به سویت که دیده که عطری وزیده، که نوری دَمیده که آقا رسیده و با دامنی پُر عنایت نشسته * بیا تا که زهرا به قابَت بگیرد بیا تا که زینب گلابَت بگیرد علی پیشت آیاتِ قرآن گرفته بخوان تا دَمِ مستجابت بگیرد بیا تا که عبّاس پشتت بتازد بیا تا که اکبر رکابت بگیرد که عالَم ببیند حسین آمد امشب حسینی‌ترین انقلابت بگیرد بیا تا که ایوان طلای نجف هم صد و ده سَبو از شرابت بگیرد تو آبی، جوابی، حساب و کتابی تو معمارِ صحنِ بقیعِ خرابی، شهابی، شرابی تو پایان خوابی، نفَس‌های نابی تو رسواگر چشمه‌های سرابی به دل گفته‌ام می‌رسد، دست قلبِ خرابت بگیرد * بزن تکیه بر کعبه با ذوالفقارت بزن تا که چرخد زمین در مَدارت علَم را بکِش روی دوشت نفَس زن که طوفان شود موقعِ تار و مارت زمانِ تقاصت عمو را صدا کن که حَظّ می‌کند لحظه‌ی ابتکارت خنک می‌شود سینه‌ها و جگرها پس از کعبه باشد مدینه قرارت عجب گرد و خاکی کند انتقامت که جبریل سُرمه کشد از غبارت تو فتح‌الفتوحی و مفتاح مایی و عینِ شکوهی و عِینُ البقایی، ظهور خدایی تو وقتِ کرَم مجتبایی، تو وقتِ رجز مرتضایی تو تیغِ رهایی، تپش‌های کرب‌وبلایی تو بانگ رسایی که می‌جوشد از جِلوه‌ات اقتدارت * چه جای شگفتی که کافر گریزد که شیرِ نر از هولِ حیدر گریزد علی هستی و وقتِ هوهویِ تیغت سپاهی نداند که بی سر گریزد علی هستی و قبل از آن‌که بیایی ز برقِ نگاه تو لشکر گریزد مگر می‌شود آن‌که رُو بر علی نیست که از تیغ مولای قنبر گریزد؟! فدای امیر سپاهت که دشمن ز هولِ اباالفضل و اکبر گریزد تو رمزِ غدیری، امیری، سعادت‌مسیری تو روح کبیری، مُراد صغیر و کبیری تو آیات حق را نظیری تو بر ناکثین، مارقین، قاسطین زَمهَریری تو جاءَ الحقی، بی‌نظیری امیری حسینٌ و نِعمَ الامیری به سمتِ تو شیعه به محشر گریزد * بیا بشنوم لحن نورانی‌ات را کنارت مناجات شعبانی‌ات را سرِ جاده‌ی مشهدم تا ببینم شبی عاشقانِ خراسانی‌ات را قدم زیر باران، قدم می‌زنم تا مگر حس کنم حال بارانی‌ات را تو و سی‌صد و سیزده مردِ ایمان بیا بشنوم شورِ طوفانی‌ات را ببین سیّدِ ما،مهیّا نموده برایت سپاه سلیمانی‌ات را به حیرانی ما، پریشانی ما، پشیمانی ما نگاهی به بغضِ غزل‌خوانی ما به این جمعه‌های زمستانی ما به شبهای طولانی ما نصیبی نما صوتِ قرآنی‌ات را دعایی کن امشب جوانان ایرانی‌ات را ┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅