وباز هم تنهایی! شاید یکی از معضلات عجیب امروز جامعه ما را بتوان "تنهاشدن" عجیب آدم ها دانست! با آنکه تنهایی، درد روزگار ما هم هست اما در جامعه ما عوامل متعدد دیگری بشدت این درد افزوده اند. و عجیب اینجاست که برخی از این عوامل ظاهرا برای رفع مشکل پدید آمده اند که فعلا خود دردی بر دردها افزوده اند! بسیاری از مجموعه های عریض و طویل که عهده دار کاهش آلام و دردهای روحی و معنوی اند خود به عامل افزایش درد بدل شده اند! وناخودآگاه این بیت را بذهن متبادر میسازند که: هرچه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک! و نتیجه این همه بیراهه رفتن ها این شده است که افراد در درون خود تنهاتر شده اند. بسیارند فرزندانی که والدین درکشان نمیکنند! همسرانی که همسر درکشان نمیکنند! دانشجویانی که استاد درکشان نمیکند و بالعکس... مردمی که مسولان از آنها بی خبرند.. بسیار اتفاق میافتد که شخصی از آرامش میگوید اما سخنانش در تو اضطراب میآفریند! از عشق میگوید اما درتو تنفر ایجاد میکند! از رشد و توسعه میگوید اما درنهایت عقب ماندگی است... و خلاصه سخنان زیبا برزبان میراند اما جز برسیاهی و تاریکی نمیافزاید!... و اینچنین است که ظلمت و تاریکی بساطش را پهن میکند و حتی مراکز و افرادی که باید نورافزایی کنند بر تاریکی و ظلمت میافزایند... و توباید بدنبال شعله شمعی بگردی تا راه را اندکی بر تو روشن کند: دی شیخ باچراغ همی گشت دورشهر کز دیو دد ملولم و انسانم آرزوست! و چه زیبا گفت... انسانم آرزوست! درد ما امروز اینست... انسانم آرزوست! وقتی انسان باشد از بودن در کنارش احساس آرامش میکنی حتی اگر از آرامش نگوید. وقتی انسان باشد به تو امید میدهد... از او هراسناک نمیشوی... از دردهای تو میکاهد.... چرا که انسان است... پس در حقیقت این درون آدمی است که اثرمیکند نه آن کلام ظاهر! تا درون ما خبری نباشد کلمات تنها نمیتوانند اثری ایجادکنند... و حیف است که ازاین عمر گرانمایه بهره ای نجوییم و دردی از دلی برنداریم! بیا تامونس هم یارهم غمخوار هم باشیم انیس جان غم فرسوده بیمار هم باشیم @namazesobh