درست نیست این ماجرا رو بگم اما باید بگم امشب همین ساعت هفت هشت شب تو احمد آباد بودم تو پیاده رو قدم میزدم فضا بسیار سنگین و منتظر انفجار بود یهو یه صدا اومد بزنیدش بزنیدش دیدم چنتا اوباش یه مامور لباس شخصی رو گرفتن ریختن سرش تنها بود خداشاهده نمیدونم چجوری رسیدم بالا سرش با لگد تو شکم یکیشون زدم تا درگیر شدیم بچهای یگان ویژه رسیدن از خجالتشون در اومدن نیروی امنیتی خداشاهده از غصه ی ناامنی وطن هزار بار میمیره و زنده میشه پیر میشن زیر این بار سنگین جنگ با دشمن مشگلی نیست جنگ با خودی مشکله جنگ با کسی که بخاطرش خون‌میدی تا آسایش داشته باشه سخته و رنج آور سخته برای امنیت کسی خون بدی جوانی بدی خانواده بدی و اون وسط کشوری که تو امنیتش رو تامین کردی کتکت بزنه تنها گیرت بیاره و بریزه رو سرت به نظرم با ارزشترین دارایی انسان شرفه اگر شرف داشتی همچیز درست میشه و اگر شرف نداشتی از حیوان وحشی تری از یک فاحشه هرزه تری از یک بی پول نیازمند تری خدایا چقدر سختمه تحمل این لحظه چقدر سختمه که بعدش چنتا مامور دست منو گرفتن ده بار پرسیدن خوبی طوریت نشد ای خدا چی شد که قاطی ملت ایران بیشرفی نفوذ کرد نیروی امنیتی تو از امنیت و خاک و ناموس من دفاع میکنی و من از حرمت و شرافت تو همجا می‌گویم بچها قول بدید تو مجازی برای نیروهای گمنام سنگ تموم بزارید همجارو پرکنید از تقدیر و تشکر ╔═∞══❀•○●○❀══∞═╗ 🇮🇷به گلچین سیاسی بپیوندید @Golchinseyasy ╚═∞══❀•○●○❀══∞═╝