📝 ‍ آمارها می‌گوید دو و نیم میلیون دختر و پسر دهه شصتی هنوز مجرد هستند. اما این موضوع برای دختران این دهه‌ی سخت، شکل دیگری دارد. چون آمارها نشان می‌دهد پسران دهه شصتی مجرد تمایل دارند با دختران دهه هفتادی ازدواج کنند و حال دختران دهه شصتی زیادی هستند که در آستانه تجرد قطعی قرار دارند و هر روز این استرس و و اضطراب را با خودشان حمل می‌کنند که آیا آنها هم ازدواج خواهند کرد؟ آیا زندگی مستقلی خواهند داشت؟ زهرا یک دختر متولد شصت و دو خوزستانی است. کارشناسی باستان‌شناسی و ارشد روانشناسی تربیتی دارد. دوازده سال سابقه تدریس و هجده سال سابقه فعالیت فرهنگی. زهرا می گوید: «از سال هشتاد که اولین خواهرم عقد کرد و ازدواج کرد من یک بحران روحی خیلی بزرگ را گذراندم چون به‌هرحال شما می‌دانید ما ایرانی‌ها از مراسم خواستگاری تا نامزدی و عقد، همه فامیل‌مان حضور دارند و هرکس به نوبه خودش تلاش می‌کند گاهی از روی محبت و گاهی از روی کم لطفی حرف به آدم بزند. خیلی‌هایشان از روی دلسوزی می‌گفتند:«ان‌شالله قسمت تو هم شود» یکی می گفت:« ان‌شالله نوبت تو» من آن زمان خیلی به فکر ازدواج نبودم و بیشتر حواسم پی تحقیق و پژوهش بود. اما کم‌کم بعد از ازدواج خواهر اولم و ازدواج خواهرهای دوم و سوم هربار من با یک تنش روحی بسیار شدید برخورد می‌کردم. هم از برخورد دیگران و هم از اتفاقاتی که درونم رخ داده بود مدام به خودم می‌گفتم:«چرا من نه؟، چرا من چنین موقعیتی برایم پیش نمی‌آید؟» اتفاقی که زهرا در خانواده‌اش می‌بیند یکی از مهم‌ترین ضربه‌های ازدواج را به کشور زده ‌است. ازدواج پسران دهه شصتی با دختران دهه هفتادی. زهرا می‌گوید:«ما خانواده سرشناسی در اهواز هستیم، در خانواده و اقوام پسرهای متولد شصت و حتی پنجاه و شش داشتیم. اما یک عده از این پسران چون بعد از دانشگاه به تهران آمدند و اکثرا با دختران تهرانی ازدواج کردند. آن عده‌ای هم که باقیماندند و به اصطلاح سن‌شان به من می‌خورد تا چندسال پیش مجرد بودند و بعد با دخترهای هفتادی، هفتاد و دویی، هفتاد و سه‌ای و حتی موردی داشتیم که با سیزده سال اختلاف سن با یک دختر هفتاد و پنجی ازدواج کرد» «پس‌ چرا ازدواج نمی‌کنی؟» سوالی که زهرا می‌گوید از او آنقدر پرسیده شد که در آخر به یک ازدواج نامناسب تن داد. ازدواج با پسری چندسال کوچکتر. چرا؟ چون از او رفتارهای خوبی دیده بود،زهرا بعد از نامزدی متوجه می‌شود که خانواده نامزدش به فامیل خودشان سن او را خیلی پایین‌تر از سن واقعی‌اش گفته‌اند و همین برای او چالش‌های زیادی را پیش می‌آورد اما هرچه تلاش می‌کند نمی‌تواند وضعیت را تحمل کند و نهایتا این فشار اورا وادار به جدایی میکند. زهرا حرف می‌زند و گریه می‌کند. وقتی از حسرت مادر شدن می‌گوید گریه‌اش اوج می‌گیرد. او هر روز از خودش می‌پرسد یعنی من هم مادر می‌شوم؟«تمام این حرفها را اگر کنار بگذارید توقعی که از من به عنوان دختر مجرد خانواده وجود دارد خیلی سخت است. خواهر بعد از من دو فرزند دارد و الان ساکن کاناداست، همین که می‌بینم خواهرهایم بچه‌دار می‌شوند و مادری را تجربه می‌کنند حالم دگرگون می‌شود. این حس و حسرت مادری مرا دیوانه کرده‌است. مدام به خودم می‌گویم یعنی ممکن است من هم یک روز مادر شوم؟گریه می‌کند با خودم می‌گویم دیر است. نکند بچه‌ام ناقص شود نکند نابارور باشم؟ مشکلات دختران دهه شصتی به گفته زهرا خیلی فراتر از این گفتگوها حرف‌هاست انقدر که دیگر توی حافظه‌اش جا نمی‌‌‌شود،یعنی می شود من با این سن‌وسال ازدواج بکنم چقدر فرصت دارم در کنار همسرم زندگی بکنم، در آینده بچه‌ ده‌ساله‌ی من دوست دارد یک مادر پنجاه ساله یا شصت ساله داشته باشد؟ بین همه‌ی مامان‌های جوان، من یک شصت ساله، واقعا بچه‌ام دوست خواهد داشت؟ 👤 عطیه همتی 𝐉𝐎𝐈𝐍 𝐂𝐇𝐀𝐍𝐍𝐄𝐋  @golchintap