❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 5⃣1⃣ ✍ به روایت همسر شهید 🌷هرچه مرتضی تلاش کرده بود تا کارهایش را از من و دیگران پنهان کند، بعد از شهادتش گوشه‌هایی از آن برایم روشن شد. راز تمام لحظه‌هایی که مرتضی در خانه نبود... مرتضی خیلی از جوان‌ها را از راه ناصواب به راه آورده بود. 🌷او حرفی نمی‌زد اما در مراسم‌های او خیلی از افراد می‌آمدند و به من می گفتند «اگر آقا مرتضی نبود بچه‌های ما نااهل می‌شدند...» برخی می‌گفتند «وقتی با فرزندمان تماس می‌گرفتیم و متوجه می‌شدیم کنار آقا مرتضی هستند، خیالمان راحت می‌شد!» 🌷حتی گاهی خانواده‌ها به مرتضی سفارش می‌کردند که هوای بچه‌هایشان را داشته باشد. اما مرتضی هیچگاه این حرف ها را به من نگفته بود... انگار که شهادت مرتضی خیلی از خانواده های دیگر را هم عزادار کرده بود! 🌷خیلی برایش حرف می‌زدم. وقت صحبت کردن هم باید حتماً به چشم‌هایم نگاه می کرد تا خیالم راحت شود که حرف‌هایم را می‌شنود. همیشه حرف‌های نگفته زیادی برایش داشتم. مخصوصاً وقت‌هایی که بعد مدتی از مأموریت برمی‌گشت، حرف‌هایم تمام نمی‌شد! 🌷آنقدر حرف می زدم که گاهی با خنده می‌گفت «فاطمه خسته نشدی؟» اما من دلم می خواست تمام کارهایی که انجام داده‌ام، تمام برنامه‌هایی که روی آن فکر کرده بودم، همه و همه را برایش بگویم. حرف‌هایی که تنها می‌توان برای همسر زد و نه هیچ‌کس دیگر. انگار که ذوق حرف‌زدن برای مرتضی، مرا به انجام برخی کارها ترغیب می‌کرد. اصلاً یک خانم اگر حرف نزند، می‌میرد. 🌷جالب‌تر اینکه اغلب با زبان تاتی با مرتضی صحبت می‌کردم و او به فارسی جوابم را می‌داد. چون می‌دانست دوست دارم زبان محلی‌مان را اصلاً اعتراض هم نمی‌کرد... ادامه دارد منبع: http://www.rajanews.com/news/244499/%D8%A8%DB%8C-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AF%D8%A7%D9%81%D8%B9-%D8%AD%D8%B1%D9%85 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──