🌺💫چه شد که فرزند تان بعد از مجروحیت شدیدی که داشت دوباره به جبهه رفت؟ 🌱مادر شهید:وقتی به بیمارستان شیراز رفتیم،عبدالمجید را دیدیم که از ناحیه چشم، بینی،لب،نفس‌ گاه و پاها به شدت مجروح شده است.نمی‌توانست حرف بزند،برای نفس کشیدنش دستگاهی گذاشته بودند و خلط های گلویش از طریق آن دستگاه خارج می‌شد.چند روزی در شیراز بودیم تا اینکه عبدالمجید روی کاغذ برایم چیزی نوشت و گفت از قرآن استخاره کنید و مرا از اینجا ببرید. ما نیز از قرآن مشورتی گرفتیم و به این نتیجه رسیدیم که اگر او را به تهران منتقل کنیم مشکلی پیش نخواهد آمد.خلاصه او را منتقل کردیم و روز ۲۱ رمضان فرزندم تحت عمل جراحی قرار گرفت.پدرش برای استراحت شب را به خانه برادرم در تهران رفت و من نیز پیش عبدالمجید در بیمارستان ماندم.شب به شکلی عجیب و شگفت انگیز عبدالمجید چشم‌ هایش را باز کرد و انگار می‌ خواست چیزی بگوید که نمی‌توانست و دوباره چشم‌ هایش را می‌ بست.و این عمل یک بار دیگر تکرار شد که من در بار دوم فکر کردم عبدالمجید شهید شده که پزشکان را صدا زدم و آنها گفتند:«که نه عبدالمجید خوابیده است و تب شدیدی دارد. ✨پدر عبدالمجید در خواب دیده بود که دو بار مردی به خوابش می‌ آید و او را به پیش فرزندش می‌ برد.نزدیک اذان صبح بود که پدرش پیش ما آمد و با حالتی نگران گفت:« عبدالمجید شهید شده است؟ من نیز گفتم:«نه. او جریانی را تعریف کرد که در خواب دیده بود. پدر عبدالمجید در خواب دیده بود که دو بار مردی به خوابش می‌ آید و او را به پیش فرزندش می‌برد و خود را امام زمان(عج) معرفی می‌کند. وقتی حاج آقا در بیمارستان عبدالمجید را بغل کرده بود و اشک می‌ ریخت عبدالمجید چشمانش را باز کرد و بعد از مدت‌ ها حرف زد و گفت:«مادر من امشب دو بار امام زمان(عج) را دیدم.خلاصه مجید به شکل معجزه آسایی و توسط امام زمان(عج) شفا پیدا کرد و او را به خانه آوردیم. ✨چند روزی بود که در تبریز بودیم و ترکش‌ ها خود به خود و بدون عمل جراحی از بدنش خارج می‌ شد.همه پزشکان از این موضوع شگفت‌ زده شده بودند و می‌ گفتند که خارج شدن ترکش بدون عمل جراحی امکان ندارد ولی به لطف خدا این امر محقق شد و عبدالمجید به سلامتی کاملی دست یافت. ⚡️عبدالمجید بعد از بهبودی فقط چند روزی پیش ما بود و گفت:«باید به جمع دوستانم بپیوندم چرا که جنگ به لحظات سخت خود رسیده و آنها تنها هستند،هرچه قدر اصرار کردیم که تو مجروح هستی و باید استراحت کنی،قبول نکرد و رفت. ⚡️عبدالمجید مصرانه می‌گفت:«که خدا تا کنون مرا نگه داشته بعد از این نیز نگه می‌ دارد.عملیات بدر آغاز شد و عبدالمجید در این عملیات به اسارت دشمن درآمد.او دو روز زیر شکنجه دشمن مانده بود و بعد به شهادت رسیده بود که البته اینگونه به شهادت رسیدن آرزوی عبدالمجید بود.نمی دانستیم چه بر سرش آمده،هفت ماه بعد از طرف صلیب سرخ خبر دادند که عبدالمجید به شهادت رسیده و عکس پیکرش را برایمان فرستادند. 🌺💫به عنوان مادر یک شهید بفرمایید که چگونه راه شهدا را ادامه دهیم؟ 🌱مادر شهید:شهدا برای رضای خدا و دفاع از اسلام جان خود را فدا کردند،عبدالمجید و دیگر شهدا خدا را آن چنان باور کرده بودند که همه کار های خود را برای رضای او انجام می‌ دادند. ✨جنگ تمام نشده و هنوز ادامه دارد،پس اگر می‌ خواهیم راه شهدا را ادامه دهیم باید خدا را همیشه ناظر بر اعمال و رفتار خود ببینیم. اگر کار هایمان برای رضای خدا باشد به مقصود می‌ رسیم.کاری که برای خدا باشد، دلسردی نخواهد داشت. 🌺💫چه کنیم که شرمنده شهدا نباشیم؟ 🌾پدر شهید:پشتیبانی از ولایت فقیه مهمترین خواسته شهدا از ما است،اگر می‌ خواهیم آنها از ما راضی باشند باید به خواسته‌ هایشان عمل کنیم.خواسته همه شهدا که در وصیت‌ نامه‌ های آنها نیز آمده این است که همواره مردم از ولایت فقیه حمایت و پشتیبانی کنند.همچنین اگر خدا را حاضر و ناظر بر اعمالمان ببینیم خدا نیز ما را به حال خودمان نمی‌گذارد.ما باید برای رضای خدا زندگی کنیم. 🌺💫این سال‌ هایی که شهید عبدالمجید کنار تان نبود چگونه گذشت؟ 🌱مادر شهید:جسم عبدالمجید پیش ما نبود ولی همیشه روح او را در خانه احساس می‌ کنم که حاضر و ناظر است.مجید را همیشه در کنارم احساس می‌ کنم و با او حرف می‌ زنم، حتی الان که شما برای مصاحبه آمده‌ اید یقین دارم که او اینجا است،چرا که شما میهمان شهید عبدالمجید هستید. 🌺💫چه احساسی دارید که فرزند شما یک آزاده شهید است؟ 🌱مادر شهید:عبدالمجید آرزویش بود که اینگونه به شهادت برسد،من نیز خوشحالم که فرزندم به آرزویش رسیده است. 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸