نکته تفسیری صفحه ۵۶۲:
هدف از آفرینش زندگی و مرگ:
به فرموده ی این آیات، هدفِ خدا از آفرینش انسانها و قرار دادن زندگی و مرگ برای آنها، «امتحان» آنهاست. واژه ی امتحان در زبان عربی، به معنای «قرار دادن طلا در کوره ی آتش برای خالص شدن» است[1]. در کوره ی آتش، ناخالصی ها از طلای خالص جدا و دور افکنده می شود، و آنچه می ماند، طلای خالص است. دنیای ما نیز محل نمایان شدن «گوهر ناب تسلیم» یا «ناخالصی و ناپاکی» در وجود افراد است. برای معلوم شدن این خلوص یا ناخالصی، انسانها در کوره ی حوادث قرار می گیرند و با دستورهای خدا آزمایش می شوند. در این هنگام روشن می شود که کدامیک از بندگان خدا در برابر خواست او تسلیم بوده و کدامیک نافرمانی کرده اند. البته آزمایشهای خدا، برای آگاهی او از وضعیّت ما نیست؛ بلکه به فرموده ی امام علی علیه السلام ،[2] برای لایق شدن انسانها برای دریافت پاداش یا جزای خداست. آری، همانطور که اگر بدانیم قدری طلا در میان توده ای خاک وجود دارد، نمی توانیم آن خاک را بین جواهر قیمتی دیگر قرار دهیم، و باید آن را جدا کنیم و در کوره قرار دهیم تا طلای خالص از ناخالصی ها جدا شود، انسان نیز باید در کوره ی امتحان قرار بگیرد و شایستگی خود را برای حضور در پاکترین محل جهان، یعنی بهشت، نشان دهد.
از این رو خداوند در آیات 2 و 3 سوره ی عنکبوت می فرماید: «آیا مردم گمان می کنند که با گفتن «ایمان آوردیم»، بدون اینکه امتحان شوند، رها می شوند؟ در حالیکه [می دانند] ما پیشینیان آنان را آزمایش کردیم؟ پس بی شک خدا راستگویان را مشخص می کند و حتماً دروغگویان را [نیز] معلوم خواهد کرد.» نکته ی مهمّی که در آیه ی مورد بحث، جلب توجّه می کند، این است که خدا می فرماید: او مرگ و زندگی را آفرید تا ما را بیازماید و معلوم شود که اعمال و رفتار کدامیک از ما «بهتر» از دیگران است، و نه «بیشتر». آری، آنچه نزد خدا اهمیّت دارد، «کیفیت عمل» است، و نه «کمیّت و مقدار آن». این، نکته ی ظریفی ست که شاید بسیاری از مدّعیان دینداری از آن غافل باشند. چه بسا افرادی که عبادت های فراوانی انجام می دهند، مرتّب صدقه می دهند، حج می گزارند و به زیارت می روند؛ ولی اعمالشان از پاکی و خلوص لازم برخوردار نیست و معمولاً برای خوشامد مردم و از روی «ریاکاری» انجام میشود؛ در حالی که آنچه مهم است، پاکی و خلوص اعمال است، و نه مقدار آن. در حدیثی از پیامبر‹ در مورد آیهی مورد بحث میخوانیم: «منظور خدا این نیست که کدامتان بیشتر عمل میکنید؛ بلکه منظور این است که کدامتان بهتر عمل می کنید. عملِ بهتر، تنها با پروا از خدا و نیّت راست و نیکو به دست میآید.»[3] البته به یاد داشته باشیم که منظور از کم یا زیاد بودن عمل در این روایت، اعمال مستحب است، و نه واجب. انسان نمی تواند به بهانه ی پاک نبودن قلب و نیّت، از اعمال واجب سر باز زند؛ زیرا اعمال واجب، وظایفی است که خداوند بر گردن ما نهاده است و هیچ کس نمیتواند آنها را ترک کند.
[1] - ر.ک به لسان العرب، ذیل ریشة «محن»
[2] - نهج البلاغه، خطبة144
[3] - الکافی، ج۲ ص ۱۶