حکایت بعضی از ما *🌸مولوی در داستانی میگوید؛* ▪️پیرزنی دو کوزهٔ آب داشت که آنها را آویزان بر یک تیرک چوبی بر دوش خود حمل می کرد. ▪️یکی از کوزه ها ترك داشت و مقدارى از آب آن به زمين مى ريخت،. ▪️درصورتیکه دیگری سالم بود و همیشه آب داخل آن به طور کامل به مقصد می رسید. ▪️به مدت طولانی هر روز این اتفاق تکرار میشد و زن همیشه یک کوزه و نیم آب به خانه می برد. ▪️ولی کوزه شکسته از مشکلی که داشت، بسیار شرمگین بود که فقط می توانست نیمی از وظیفه اش را انجام دهد. ▪️پس از دو سال، سرانجام کوزه شکسته به ستوه آمد و با پیرزن سخن گفت. *🌸پیرزن لبخندی زد و گفت:* ▪️"هیچ توجه کرده ای که زیبای این جاده در سمت تو روییده اند ▪️و نه در سمت کوزهٔ سالم؟" ▪️اگر تو اینگونه نبودی این زیبايی ها طروات بخش خانهٔ من نبود. ▪️طی این دو سال این را می چیدم و با آنها خانه ام را تزیین میکردم...!! *💕هر یک از ما شکستگی خاص خود را داریم ولی همین خصوصیات است که زندگی ما را در کنار هم لذت بخش و دلپذیر میکند.* *▪️باید در هر کسی خوبی هایش* *را جستجو کنیم و بیاموزیم.* *💕پس به دنبال شکستگی ها نباشیم که همه به گونه ای شکستگی داریم،* *🌸فقط نوع آن متفاوت است...* *🌸تقدیم به شما که خوبان نیک اندیش گلسرایی https://eitaa.com/golsarayepardisan