📸خبردادکه برای دیدن مادر می آید. امامادر ،خانه نبود ماهم چیزی نگفتیم. تابه خانه برسیم،بیست دقیقه طول کشید. این مدت راتوی کوچه،منتطرایستاده بود. پیاده شدم تا درخانه رابازکنم.خودش نشست پشت فرمان وماشین راآورد داخل حیاط.بعدهم مادر راباویلچربه داخل اتاق برد. می خندید ومیگفت؛می خواهی باکمک به مادر تمام ثواب راخودتان ببریید.. 🍃🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb