🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_دست_بالا*
#نویسنده_بیژن_کیا*
#قسمت_چهلم
آشنایی حقیر با شهید دست بالا بر میگردد به سال ۱۳۶۱. در آن سال ایشان مسئول آموزش عقیدتی لشکر ۱۹ فجر بودند. یادم است قبل از عملیات محرم ایشان مسئولیت تیپ فاطمه الزهرا (س) را به عهده گرفتند و موفق هم بودند. درست چند روز قبل از عملیات محرم ایشان به آموزش تیپ امام سجاد (ع) آمد و مهیای شرکت در عملیات شد آن قدر اصرار کرد تا سرانجام برادر آتش باز که مسئول آموزش لشکر ۱۹ فجر ،بود با شرکت وی در عملیات موافقت کرد. شهید دست بالا به عنوان آرپی جی زن وارد عملیات و در حین نبرد از ناحیهی پای راست به سختی مجروح شد تا جایی که به خاطر دارم ایشان همیشه سعی میکرد در گمنامی و دور از هیاهو در عملیات حضور داشته باشد.
در
عملیات شهید دست بالا با برادر ،حسینی گردانی ویژه تشکیل دادند. آماده ی عملیات شدند. روزها کارهای عقیدتی انجام میداد و شبها به عنوان مربی نظامی در مانورهای شبانه حضور می.یافت. قدرت بدنی خاصی داشت روحیه ی بالای او باعث شده بود تا با تلاش بسیار و استقامتش وضعیت تیپ را سروسامان بدهد.
از ویژگیهای شهید دست بالا سخت کوشی و تلاش زیاد بود. ایشان هم کارهای عقیدتی و هم مسئولیتهای نظامی را با هم انجام میدادند به نحوی در تیپ امام سجاد (ع) صبحها به آموزش عقیدتی مشغول بودند و شبها پا به پای بچه ها در مانور شبانه شرکت می.کردند .
نکته ی قابل توجه این که وقتی خسته و کوفته از مانور بر میگشتیم تجدید وضو میکرد و از حدود ساعت ۲ بامداد مشغول نماز شب و عبادت می.شد .البته این را هم باید بگویم که ایشان عبادات را به شکل مخفیانه انجام میداد. قبل از عملیات والفجر ۱ با توجه به شرایط منطقه به دستور برادر رودکی قرار شد گروهان ضربت تشکیل شود .
شهید دست بالا داوطلب شد و این مسئولیت خطیر را پذیرفت. خودش میدانست وضعیت این عملیات چقدر حساس و خطرناک است و پیروزی و شکست والفجر ۱ به موفقیت گروه ضربت بستگی داشت. اگر این گروه میتوانست سنگرهای کمین دشمن را خفه ،کند آنگاه باقی بچه ها میتوانستند وارد بطن عملیات شوند.
شهید دست بالا غسل شهادت کرد و ما نیز آماده ی شهادت شده بودیم به همراه برادر شکیبا رفتیم و غسل کردیم .وقتی برگشتیم شهید دست بالا به هر کدام از ما مقداری تربت کربلا دادند.
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*