⭐️یادی از سردار شهید سید عبدالرضا سجادیان⭐️
🌹من شغل آزاد داشتم و در مغازهای مشغول به کار بودم. یک روز سید عبدالرضا سرزده به در مغازه من آمد. منتظر شد تا کارم تمام شود بعد با هم به شاهچراغ رفتیم. گفت: برادر، من از تو میخواهم که این شغلت را رها کنی و به عضویت سپاه در بیایی!
من خیلی احترام سید رضا را داشتم و مخالفتی با خواستههای ایشان نمیکردم. فقط گفتم: چشم.
خودش کارهای استخدامم در سپاه را انجام داد و من هم پاسدار شدم. اواخر سال 59 و ابتدای سال 60 با هم در ساختمان عملیات سپاه همکار بودیم. نیمهشب که میشد، سید عبدالرضا و چند نفر از دوستانش "شهید سید جواد حسینی"، "شهید هاشم نظر علی "، "شهید شریف نصیری " و... برای نماز شب قیام می کردند. شبها میدیدم سید عبدالرضا در کنار نماز شب، زیارت عاشورا و مناجات میخواند و بعد از آن در سجدههایی طولانی گریه میکند!
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید