هدایت شده از شهدای غریب شیراز
💢نیمه شعبان بود. قرار بود در خانه جشن بگیریم. اسماعیل نوجوان بود. به پدر و مادر گفت چرا امروز که میلاد امام زمان هست ما خانه را تزئین نمیکنم. از پدر و مادر مقداری پول گرفت تا کاغذ رنگی بخرد و خانه را تزئین کند. رفت. کمی بعد خبر دادند در عبور از خیابان به شدت تصادف کرده است. نگران به بیمارستان رفتیم. بی هوش بود. پزشک گفت شدت تصادف و ضربه زیاد بوده و امیدی به برگشت هوشیاری و زنده ماندن ایشان نداشته باشید! همه شیون و گریه می کردند، اما مادر سر به سمت آسمان گرفت و دستش را بالا برد و گفت: خدایا من اسماعیل پاره تنم را به شما و آقا امام زمانم می سپارم و شفای او را از شما می خواهم! ساعتی بعد پزشکان با تعجب گفتند که حال او رو به بهبود است و چند روز بعد از بیمارستان مرخص شد. اسماعیل ۱۷ ساله بود که شهید شد. 👇در وصیتش نوشته بود: اينجانب اسماعيل محمد ابراهيمى بنده خدا و سرباز امام زمان سفارش مى كنم كه اگر به فوز عظيم شهادت رسيدم مادر و خانواده عزيزم ناراحت نشوند و راه من را ادامه دهند و ذكر امام حسين و ديگر ائمه را بكنند كه حضرت حسين بن على مذهب را با خون خود بيمه كرد. در ضمن توصيه مى كنم كه از امام و ولايت فقيه اطاعت كنيد كه اطاعت از او راه حزب الله و مسلمين مخلص است.دوست دارم كه اگر خبر شهادت مرا آوردند شما خانواده و مادر عزيزم سجده شكر كنيد كه شما افتخار خانواده شهيد بودن را داريد.... 🌹🍃🌹 هدیه به شهید اسماعیل محمدابراهیمی صلوات 🌱🌱🌱🌱 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb