*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * روزی رسید که هر کس باید دنباله سرنوشت می رفت.برادر خیاط ویس بچه های گروه شین را در دو قسمت کرد.بیست و چند نفر را فرستاد بستان .ده نفر دیگر پتوها و وسایل را پشت تویوتا ریخته و روی آن نشستند.خیاطی از خودش نشست پشت تویوتا و از اهواز بیرون وقتی از پل ایسنا در ای که روی رودخانه کرخه بود داشتند رد میشدن ایستاد و خاطرهوقتی از پل ایسنا در ای که روی رودخانه کرخه بود داشتند رد میشدن ایستاد و خاطره ایستادگی بچه‌های سپاه دزفول را که با چندتا آرپیجی غیرت کرده و جلوی عراقی‌ها ایستاده بودند با آب و تاب برای ایشان تعریف کرد ‌ یک تانک توی رودخانه سقوط کرده بود و لوله بلند آن از آب بیرون بود. دیدن جنازه سوخته تانک‌ها دل آدم را خنک می کرد.از پل به راز پیچیده و رفتن دشت عباس و تویوتای خاکی کنار چند آلونک قدیمی و بی در و پیکر ایستاد که و معلوم بود که زمانی آغل گوسفندان عشایر منطقه بوده. دیواره آسیا از ۲۱۰ آتش و کف آن پر از خاک و خاکستر. خیاط ویس محمدجواد شادمند را فرمانده آنها و عبدالعلی را معاونش قرار داد.از صحبت‌های خیاط نیز معلوم شد که اسم اینجا کمپ احسان است که روزگاری از عشایر منطقه با گوسفندان از این مکان استفاده می‌کردند. جایی که به همه چیز شباهت داشت الا به کمپ. محمدرضا زارعیان، علی اصغر بهمن زادگان مسعود ذبایحی،جلال جعفرزادگان، ناصر صابر،مهدی بقایی مهدی رازبان و عبدالصمد زارع. هشت نفری بودند که وقتی کاشف به عمل آمد معلوم شد برای یک عملیات ایذایی به اینجا آمده اند. معنی ایذایی را برادر خیاط گفت یعنی عملیات فریب.آنها باید در این قسمت با عراقی ها درگیر می‌شدند تا ذهنشان متوجه این منطقه شود و عملیات اصلی در جای دیگر انجام گیرد احتمالاً عملیات اصلی در بستان بود. برای اینکه اتاقک قابل سکونت شود مجبور شدند کف آن را یک لایه پلاستیک پهن کنند.دیوار ها را هم یک متر پلاستیک چسباندن تا سیاهی به لباسشان نچسبد. در و پنجره را هم پتو زد تا از سرما در امان باشند.شادمند ظرفی برای آتش پیدا کرد تا شب ها در آن آتش روشن کنند و ذغال افروخته زهر شده را داخل اتاق ببرند و گرم شوند. شب باران گرفت و سقف اتاق چکه کرد.چاره ای نبود تنگ و لیوان پلاستیکی ها را زیر چکه ها گذاشتند تا پتوها خیس نشود فردا با خاک و خاکستر سوراخ های سقف را پر کنند. هر روز آشپزخانه لشکر ۲۱ حمزه ناهار را پلو با خورشت میپخت که شایع بود از گاو گوسفندانی که ترکش خورده یا صاحبان شان آنها را رها کرده‌اند برای غذا استفاده می‌شود. چند روزی که گذشت خیاط وی سر و کله اش پیدا شد و دستور داد که باید به کمپ جدید بروند ریختند بالای تویوتا و چند کیلومتر آن طرف‌تر نزدیک به خط مقدم در دل تپه یک جایی که تازه لودر خاکبرداری کرده بود پیاده شدند. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿