*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * نگذارید از این راه های کوچک محبتتان از بین برود. این سفره وحدت که می‌اندازید به خاطر این است که الفت و محبت درست شود و مودت داشته باشید یا مثلاً می گویند نگهبان دم درب های ناراحت می‌شوی بد اخلاقی می کنی؟ چه خیال کردی که اینطور بی احترامی می کنی ؟وقتی مقام این بچه‌ها معلوم می‌شود که عکس هایشان را روی دیوار می زنند. آن وقت متوجه می شوید که آن ها که بودند! شمس کی بوده ؟جمشیدی کی بوده؟ ولی حالا چرا لباست آن شکل هم است و در یک صفحه هستید نمی فهمید هر کس به هر مقداری احترام گذاشت به احترامش می گذارند.ای برادر ای که حوصله نمیشه طبق وظیفه‌ای که برای همه توی سنگر مشخص شده نظافت کنی.رزمنده ای که امروز حال نداری ظرف بشوری و برای غذا گرفتن تنبلی می کنی.آقای شهردار تنبل ،شهردار بی‌حوصله، مطمئن باشه شب عملیات هم اگر رفیقت زخمی شد حوصله ات نمیشه اونو بیاری عقب!اگر دوست طراحی شد و حال نداری جسدش رو بیاری عقب!این تنبلی ها بدبختت میکنه فردا حوصله نمازخواندن هم نداریم پس فردا حال دعا کردن هم نداریم اینو بدون که عیبی در اون هست یک اشکالی تو کارت وجود داره که اینطوری میشی. به فکر خودت باش خودت رو بدبخت نکن به داد خودت برس. خب ببخشید خسته تان کردم .آنهایی که خوابشون گرفته یک صلوات بفرستند. 🌿🌿🌿🌿 دلنوشته کاکاعلی.. باید کار را برای خدا انجام داد باید رضای خداوند را در نظر گرفت. باید تصمیمی مردانه با عزم جذب مومنانه و صادقانه گرفت.باید برای خدا کار کرد .باید سعی کرد خداگونه شویم نه اینکه تقلیدی باشد.باید خدا را در نظر داشته و مابقی را اورا بعد دیگران را.. چرا از اینکه دیگران بهتر باشند حسادت می کنی؟چرا خود را بیشتر از آنچه هستی نشان می دهی؟! چرا سکوت نمی‌کنی و به خود تاکید نمی کنی؟چرا چیزی می‌گویی که نباید بگویی؟چرا در خود تقوا نداری؟چرا شکر نعمات را نمی کنی؟چرا وقتت را به غفلت می گذرانی؟چرا در فهمیدن تلاش نمی کنی؟چرا ورزش نمی کنی؟چرا بر دانش نداشته است میبالی و بر دیگران منت می‌گذاری؟چرا برخورد صادقانه نمیکنی؟چرا مدام نماز شب نمی خوانی؟چرا احساس مسئولیت نمی کنی؟چرا به آنچه میدانی یا یاد میگیری عمل نمیکنی؟چرا به گذشته باز نمی گردید تا بدانی کجا بودی و کجایی؟چرا در مصیبت ها گریه نمی کنی؟چرا دخالت بیجا میکنی؟چرا می گویی آنچه را که عمل نمی کنی؟چرا اجوب خود را قبل از گرفتن عیوب دیگران قرار نمی دهی؟چرا به جای خود دیگران را بررسی می‌کنی؟چرا به جای خدا دیگری را هم صحبت گرفته‌ای؟چرا اینقدر پر حرفی می کنی؟چرا از گذشت زمان عبرت نمی گیری؟چرا کم فکر می کنی یا اصلاً فکر نمی‌کنی؟چرا از این دانشگاه استفاده نبرده ای؟چرا جلو افتادن دوستان را سرمشق قرار نمی‌دهی؟چرا روحیه ایثارگری نداری؟چرا در رفتن احساس سستی می کنی؟چرا در هر آن فکر فنای دنیا نمی کنی؟چرا زیاد مصرف می کنی؟ چرا ریا می کنی؟چرا برای خدایی شدن تلاش نمی کنی؟ چرا با خداوند انس نگرفتی؟چرا دعا را زیاد و باتوجه نمیخوانی؟چرا زیاد شوخی می کنی؟چرا تصمیم قاطع نمیگیری و بر نفس از پشت پا نمی زنی؟چرا در حال نظارت خدا باز گناه می کنی؟چرا آماده رفتن به دنیای ابدی نیستی؟چرا نامه اعمالت را نمی خوانی و در رفع سریع هات تلاش نمیکنی؟چرا به تذکرات داده شده عمل نکردی؟چرا تا به حال به علاج این چراها نپرداختی؟! عبدالعلی ناظم پور. هشتم فروردین ۱۳۶۸ربوط عین خوش ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿