<<جمعه ها و بی قراری>>
بیا که دیده ام از شوق دیدار تو دریایی ست
بیا که موسم وصل بهار ست و شکوفای ست
مرا دریاب، تا از پا نیفتادم در این شبها
سحر کن شام دوری را که، کار عشق زیبایست
چو یعقوبم اگر در کلبه ی احزان هجرانت
دوای درد من پیراهنی از عطر شیدایی ست
تمام جمعه های بی قراری را به جام دل
شراب صبر بخشیدم که اوکارش شکیبایست
چو ماه ی بر شب تاریک این دنیای دود آلود
شراب صبح دیدارت برایم سخت رویای ست
نوای وصل نجوا کن سحر گاهان به گوش دل
که شام دوریت دشوار و دردش نیز یلدایی ست
تمام واژه ها در حسرت یک واژه می بارند
بیا که واژه ی وصل تو را شعرم تمنا ی ست
✍اُمّ البنین میرزایی بهار
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹