رسانه ها و بحران نقد کارنامه ی مدیران گناباد
قسمت اول
آنچه به وفور وبی محابا بر سر بازار است،حرف است و آنچه نایاب و گران ارزش و خردپرور ،سخن سخته ی سنجیده ی صادق است.
به ندرت رخ می دهد که رسانه های عمدتا وابسته ومدیون حمایت های اقتصادی،سیاسی به ارزیابی شفاف کارنامه مدیران وقت بپردازند.بسیار از آن ها که باید زبان خاموشان و فراموشان باشند چنان لحنشان آغشته به چاپلوسی بی حدوحصر است که جز تهوع و سرخوردگی خلق را برنمی انگیزند.آن قدر مراعی و محافظ پَر قبای صاحب منصبانند که عریانی زخم های چرکین را نمی بینند و
ته وبالای کلامشان ،مجیزگویی یا لاپوشانی است.
به دردهای اساسی ورود نمی شود جز سطحی و در لایه های بیرونی و فساد وناکارآمدی مورد مواخذه قرار نمی گیرد جز در مصادیق کلی.
نمی بینیم نماینده ای، فرمانداری،شهرداری،رئیس دانشگاهی،مدیر اداره ای،برود و یک بررسی انتقادی جدی از عملکرد یا احتمالا دستاوردهای او در کنار آن حجم وسیع رپرتاژهای تبلیغاتی و گزارش های یکطرفه و آمارهای بی تحلیل سطحی انجام شود.از هم تشکر می کنند.به هم هدیه می دهند.نان هاست که قرض داده می شود و وام هاست که به موقع پس گرفته می شود!!
اما حتی در روزگار گزافه گویی سفسطه کاران ولفظ فروشی فرومایگان،سزاوار است که قدر و منزلت سخن پاس داشته شود و به حرمت گوش و چشم اهل نظر و طبقه اقلیت فرزانه، زبان را از صراحت بیان نگاه نداشت و حرف حق را آواز کرد.
تاریخ را همیشه مورخان رسمی موظف نمی نویسند؛ گاهی خطوط پانوشته ای،مرقومه ای،شعری،سازی ،نقشی ونگاری، خود کلید باب است یا نقشه گشایش رمز و راز داستان هزار حرف ناگفته .و چه بسیار بوده که ورای هیاهو ی معرکه گیران و پشت پرده ی صحنه پردازانِ دوست یا دشمن،اهل بینش،وقایع امور را با نشانه ای و اشاره ای به فراست می بینند و می شنوند و در می یابند.
ارزش کلمات ،جمال فهم را می آراید. بین زهر تلخ طعنه یا شهد مطبوع تملق ،زلال صدق و صفای انصاف است که رودِ رونده است .پرتپش می رود و زیبایی و روشنی می رویاند.
اما فی الحال مقصود اصلی نگارنده ، نظری کوتاه و اجمالی به وضعیت اداره ارشاد گناباد قبل از تغییراخیر مدیر این اداره است.
اداره ای که از قضا نه جذابیت مالی دارد برای رسانه ها و نه چندان در معادلات توسعه نقشی برایش قائل هستند.و در این مورد خاص عدم نقد و تحلیل و توجه به مسائل و مشکلات ،بیشتر ناشی از غفلت و تساهل است نه دلایل مذکور برشمرده در باره چرایی رویکردهای رسانه ای به مدیریت های منقضی ارزیابی نشده.
چند سال قبل در نامه گناباد یادداشتی( شوربختانه ما بافرهنگیم !) برای جناب استاد حمید مهدوی،دوست و هنرمند ارجمند نوشتم.یادداشتی که در شروع مسئولیت ایشان در سمت ریاست اداره ارشاد گناباد ،حاوی دغدغه هایی بود و یادآوری صریح دشواری کار و سطح واقعی انتظارات و مشکلات هنرمندان ومسائل مهمی که نباید لابه لای تعارف های معمول متعارف گم شود.حال بهنگام است که پس از اتمام دوره ی مسئولیت،سیاه و سفید کارنامه ی ایشان نیز به داوری گذاشته شود. ارزیابی کارنامه مدیران رفته و کندوکاو در جنبه های مختلف عملکرد گذشتگان،چراغ فراروی آیندگان است.
در دوره آقای مهدوی هم همچون دوره های گذشته تحول خاصی در وضعیت هنرمندان رخ نداد.اقدام بنیادین و زیربنایی در حوزه فرهنگ انجام نشد.البته این به دلیل ضعف شخصی یا عدم توانایی نبود.متاسفانه ساختار کلان فرهنگی ما بیمار و معیوب و آفت زده است.بحران های ریشه دار بلند مدت که معلول نگاه غلط و غیر کارشناسی و عدم اعتقاد و البته درک صحیح از اهمیت و نقش تحول آفرین فرهنگ در توسعه پایدار فراگیر سرچشمه می گیرد،می تواند استوارترین اراده ها را مغلوب کند.
در این ساختار بسته ی فقیر فراموش شده از حقوق ومواهب و مکلف و مجبور به پاسخگویی به تکلیف و امر ونهی هزار مدعی،رستم دستان شاهنامه هم نمی تواند کار چندانی بکند!
در پنج و نیم سال اخیر هیچ ساختار حرفه ای پایدار ارتقادهنده ای در بخش های مختلف هنر گناباد ایجاد نشد.
انجمن ها و تشکل های هنری با همان سیاق ابتدایی گذشته مشغول به کار هستند.
هیچ سازوکار حمایت کننده قانونی و رسمی برای تولید و نشر آثار هنری در شهرستان ایجاد نشد.
همچنان در اغلب رشته های هنری نه ساختمان و فضای فیزیکی مستقلی وجود دارد نه آرشیو و امکاناتی برای انتقال تولیدات مقطعی محفلی به هنرپژوهان بعدی.
هنرمندان رها شده و بلاتکلیف و بی سامان هستند و هرکس به شکل شخصی در گوشه ای مشغول فعالیت است.
✍مهدی رمضانی
💠
@gonabad20ir