مامور سرشماری:👮♂️
_سلام مادرجان🧓🏻
ميشه لطفا بیای دم در؟
+سلام پسرم...😊
بفرما؟
_از سرشماری مزاحمت میشم.👥
مادر تو این خونه چند نفرید؟🤔
اگه ميشه برین شناسنامههاتونو بیارین که بنویسمشون...✏️
مادر آهسته و آروم لایِ در رو بیشتر باز کرد...🏠
سر و ته کوچه رو یه نگاهی انداخت...🏗
چشماش پراشک شد و گفت:😭😭😭
+پسرم، قربونت برم، ميشه مارو فردا بنویسی...!!!؟؟؟📊
مأمور سرشماری، پوزخندی زد😏 و گفت:
_مادر چرا فردا؟🤔
مگه فردا میخواید بیشتر بشید؟🙄
برو لطفاً شناسنامت رو بیار وقت ندارم.😒
+آخه...!!!😰
پسرم 31 سالِ پیش رفته جبهه..📿
هنوز برنگشته...😔
شاید فردا برگرده...!!!🚶🏻♂️
بشیم دو نفر...!!!✌🏻
میشه فردا بیای؟؟؟😢
توروخدا...!!!🙏😔
مأمور سرشماری سرشرو انداخت پایین و رفت...😔
مغازه دار ميگفت:🏦
الان 29 ساله هر وقت از خونه میره بیرون،
کلیدِ 🔑خونش🏡رو میده به من و میگه:
آقا مرتضی...!!!🧔🏻
اگه پسرم اومد، کلیدرو بده بهش بره تو...😊
چایی هم سرِ سماور حاضره...☕️
آخه خستس باید استراحت کنه...😓
دلم واقعا سوخت 😖😣😔😔😔
چقدر اذیت کردیم شهدا رو...
#دلدادگان_شہدایے
#حاج_قاسم
#سرباز_ولایت
#امام_زمانیم |
#گردان313_دخترونه
—————————————
j๑ïท➺°.•|
@gordan313dokhtaronh