فرمود: «آرى، تو به جهت مشکلى که انار براى شما ایجاد کرده و مطلبى که بر آن نوشته شده، و تهدیدى که حاکم بحرین نموده است به بیابان آمدهاى!».
محمد بن عیسى وقتى این را شنید به طرف او رفت و عرض کرد: آرى، اى آقاى من! شما میدانید که ما چه حالى داریم شما امام و پناهگاه ما میباشید و قادر هستید که این خطر را از ما برطرف سازید، بداد ما برس!
فرمود: «اى محمد بن عیسى! وزیر ملعون درخت انارى در خانه خود دارد. قالبى از گِل به شکل انار در دو نصف ساخته و در داخل هر نصفى از آن، قسمتى از آن کلمات را نوشته است، آنگاه آن قالب گِلی را روى انار نهاده و در وقتى که انار کوچک بود داخل آن گذاشته و آنرا محکم بسته است. آنگاه به تدریج که انار بزرگ شده آن نوشته در پوست انار تأثیر گذاشته تا به این صورت درآمده است! فردا میروى نزد حاکم و به او میگویى: جواب تو را آوردهام ولى حتماً باید در خانه وزیر باشد. وقتى به خانه وزیر رفتید به سمت راست خود نگاه کن که اتاقی میبینى. به حاکم بگو: جواب تو در همین اتاق است. وزیر نمیخواهد اجازه بدهد که داخل این اتاق شوید ولی تو اصرار کن! و سعی کن که از آن بالا بروى، وقتی دیدی وزیر خودش بالا رفت تو هم با او بالا برو و او را تنها مگذار مبادا از تو جلو بیافتد! هنگامى که وارد اتاق شدى در دیوار آن کیسهای سفید هست؛ آنرا بردار که خواهى دید قالب گِلى انار که براى این نقشه ساخته است در آن کیسه است. سپس آنرا جلو حاکم نهاده و انار مورد نظر را داخل آن بگذار تا حقیقت مطلب براى او روشن گردد! و به حاکم بگو: ما معجزه دیگرى هم داریم و آن اینکه داخل این انار جز خاکستر و دود چیزى نیست، اگر میخواهى صحت آنرا بدانى به وزیر بگو آنرا بشکند، وقتى وزیر آنرا شکست دود و خاکستر آن به صورت و ریش او میپاشد».
وقتى محمد بن عیسى این سخنان را از امام شنید بسیار شادمان گردید و دست امام را بوسید و با مژده و شادى مراجعت نمود. صبح، به خانه حاکم رفتند و محمد بن عیسی همانطور که امام دستور داده بود عمل کرد، سپس حاکم رو کرد به محمد بن عیسى و پرسید: چه کسى این را به تو خبر داد؟ گفت: امام زمان ما و حجت پروردگار. پرسید: امام شما کیست؟ او هم یک یک ائمه را به وى معرّفى کرد تا به امام زمان(عج) رسید. حاکم گفت: دستت را دراز کن تا من گواهى دهم که نیست خدایى مگر خداوند یگانه و اینکه محمد بنده و پیامبر او است. خلیفه بلا فصل بعد از او امیر المؤمنین علی(ع) است، آنگاه اقرار به تمام ائمه تا آخر آنها نمود و ایمانش نیکو گشت. سپس دستور داد وزیر را به قتل رساندند و از مردم بحرین معذرت خواست و نسبت به آنها نیکى نمود و آنها را گرامى داشت.[1]
این حکایت نزد اهل بحرین مشهور و قبر محمد بن عیسى در آنجا معروف است و مردم به زیارت آن میروند.[2]
در پایان باید گفت تشرفاتی که از قول عالمان شیعه نقل میشود معمولاً دارای سند مصطلح فقهی و دانش رجال نیست تا در مورد صحت سند آن گفتوگو کرد. پذیرش این گزارشها تنها با تکیه بر مورد اعتماد بودن نقلکننده و شهرت میان مردم امکانپذیر است.
اما درباره اینکه آیا در غیبت کبرى(طولانى) امام زمان(عج)؛ ممکن است کسى خدمت آنحضرت برسد، باید گفت: دانشمندان شیعه عقیده ندارند که امام زمان حتى براى دوستان پاکسرشت خود هم آشکار نمیشود، بلکه امکان اینکه حضرت را ببینند و او را نشناسند یا بشناسند وجود دارد.[3]
[1]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 178 - 180، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[2]. همان.
[3]. ر. ک: «ارتباط با امام زمان (عج)»، 1029؛ «رؤیت امام زمان (عج)»، 2768؛ «ارتباط با امام زمان(عج)»، 8175.
.