.
📎متناسب سازی قصص انبیاء الهی با شهدای کربلا ۶
📌داستان حضرت سلیمان نبی (ع) و روضه ی طفلان بی بی زینب و حضرت سیدالشهدا سلام الله علیهم
بسم الله الرحمن الرحیم
برابر آیات 17 تا 19 و 23 تا 42 سوره مبارکه نمل در قرآن کریم درباره حضرت سلیمان علیه السلام
حضرت سلیمان یکی از پیامبران الهی است که خداوند حكومتى با امتيازات ويژه و مواهبى بزرگ در اختيار او گذارد كه برخی از آنها عبارت است از :
1 ـ تسخير بادها به عنوان يك مركب راهوار
2 ـ تسخير موجودات سركش (جن) و قرار دادن آن در اختيار او
3 ـ مهار كردن گروهى از نيروهاى مخرب، مثل شیاطین
سليمان نامهاى بسيار كوتاه برای ملكه نوشته و هنگامی که نامه به دست ملکه سبا رسید محتوايش چنين بود: به نام خداوند بخشنده مهربان... توصيهام به شما اين است برترى جوئى در برابر من نكنيد، و به سوى من آئيد و تسليم حق شويد
پس از دعوت و آمدن نمایندگان ملکه سبا با تحف و هدایا سپس بازگشت آن ها به حضور ملکه سبا . . . . و در هنگامى كه ملكه سبا وارد ملک سلیمان و دستگاهش شد ، كسى اشارهاى به تخت ملکه سبا كرد و گفت: آيا تخت تو اين گونه است؟ ملكه سبا گفت گويا خود آن تخت است! و بلافاصله افزود: و ما پيش از اين هم آگاه بوديم و اسلام آورده بوديم!
موارد استفاده
بیشترین اشاره به داستان هایی که درباره حضرت سلیمان و در تاریخ نیز ثبت شده است ، در مرثیه های عاشورایی، اشاره به انگشتر خاتم حضرت سلیمان و گریز به مقتل امام حسین (ع) می باشد؛ در اشعار نمونه یک ؛
بودند ديو و دد همه سيراب و، مىمكيد
خاتم ز قحط آب، سليمان كربلا
گشتند حلقه، لشكر افزون زمارومور
خاتم صفت به گرد سليمان كربلا
خاتم برفت از كفش آن سان كه جبرييل
بر زدفغان: ز دست سليمان، نگين فتاد ...
اكبر آمد العطش گويان ز راه
از ميان رزمگه تا پيش شاه
كاى پدر جان از عطش افسردهام
مىندانم زندهام يا مردهام؟!
پس سليمان بر دهانش بوسه داد
اندك اندك خاتمش بر لب نهاد
مهر آن لبهاى گوهر پاش كرد
تا نيارد سرّ حق را فاش كرد
«هر كرا اسرار حق آموختند»
«مهر كردند و دهانش دوختند»
انتخاب شعر نمونه دوم :
گفت عمه این تن صد چاک کیست
این به روی خاک گشته خاک کیست
گفت عمه این بدن را سر کجاست
گر سلیمان است انگشتر کجاست
انتخاب نمونه شعر و روضه سوم
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق می رسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
عیوق ( نام ستاره ای نورانی و سرخ رنگ است و عرب آن را به فاصله و دوری مثال می زند)
راوی میگه اون موقعی که شمر ملعون اومد بالاسرش ، حضرت هی به خیمه ها نگاه می کرد، یعنی خدایا بچه ها چی میشن؟ هی می گفت من هنوز زنده ام .
شاید . . . ، شاید . . . مادر پهلو شکستش اومد گفت حسینم دیگه به خیمه ها نگاه نکن . . . ، اما خیمه ها هم یه خبرایی بود ، ام کلثوم، زینب، دخترا هر کسی یه جور واویلا می گفت. وامحمدا وا علیا وا حمزتا واجعفرا ، نمی دونم کی اونجا صدامی زد وا امّاه . . .
انتخاب نمونه شعر و روضه چهارم (دو طفلان زینب- س)
ای رباب ای نجمه ای اهل حرم
بچه ها رفتند پیش مادرم
خوب شد رفتند در راه حسین
ور نه می مردند از داغ حرم
خوب شد مولا قبول هدیه کرد
ورنه می کردم چه خاکی بر سرم
.