روی صندلی نشست و نگاهی به سرتاپام انداخت. از اینکه خودم رو بخواب زدم خوشحالم. دو ماهه زنمه ولی عین‌غریبه ها باهام رفتار کرده. _مقصر خودتی! یه‌جنمی بهش نشون بده که جرعت نکنه ناز کنه و عادی رفتار کنه _مادر، سپیده عادی زن من نشده که عادی رفتار کنه. باید بهش زمان بدم _خیر سرت ارباب این روستایی! انقدر بهش رو دادی که تو روی همه وایمیسته جواب میده _تو روی کی ایستاده جر اون! _به جوری میگی اون انگار کلفت خونه‌ت هست‌. خواهرته! _خودش میدونه که خط قرمز من فقط شمایید و... https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac