❁﷽❁ 🔰 گزارش تصویری مادر ‌شهید میگفت یک روز میخواستم رب انار درست کنم ولی دست هایم جونی نداشت سر ظهر گفتم بخوابم دیدم پسرم بالای سرم ایستاده بهش گفتم احسان دستم درد میکنه و توان ندارم ، اومد و دست کشید رو دستام احساس کردم توان برگشت به دستم پاشدم بغلش کنم دیدم کسی نیست اما بوی عطر مشهدش همچنان توی خونه پیچیده بود... دیدار با خانواده شهید والامقام سید احسان میرسیار توسط بسیجیان پایگاه شهید صلاحی حوزه مقاومت ۲ خندق 🌷الهُمّ عَجّل الوَلِیِکَ الفَرَج🌷 ╔═.🍃🌸🍃.════╗    🆔 @h2_khandagh ╚════.🍃🌼🍃.═╝