ضرورتهای پژوهشی در میدان مقاومت (گزارشی از سفر اخیر به سوریه و لبنان)
«قسمت اول»
جای اساتید و پژوهشگران در عرصۀ «مقاومت» و در میدان مقاومت بسیار خالی است. چند روز قبل همراه با برخی از پژوهشگران، برای دومین بار (و شاید آخرین بار) از سوریه و برای چندمین بار از لبنان و عرصههای مختلف مقاومت، دیدن داشتم. جای محققان علوم انسانی انسانی و حتی علوم اسلامی را در این دنیای مشحون از مسئلههای فرهنگی و تمدنی خالی دیدم. محققان و پژوهشگران جهان اسلام به خاطر نگرانی از خطرات احتمالی، حتی برای برخی از همایشها در بیروت و هتلهای بیروت نیز حضور پیدا نمیکنند (نمونه آن را در همایش «تمکین الاسره» در بیروت در اردیبهشت ماه همین امسال میشد دید). همین طور بسیاری از محققان، حضور در سوریه، بیروت، یمن، عراق و غیره را در شأن علمی خود و شایسته برای رزومه خود تلقی نمیکنند و لذا نسبت به مسئلههای جاری دنیای اسلام احساس مسئولیتی نمیکنند و اگر هم بخواهند در این باره نظری بدهند به حدس و گمانههای کتابخانهای بسنده میکنند.
در سفر اخیرم به سوریه و نیز لبنان چند مورد پژوهشی نظرم را جلب کرد که آن را میتوان برای کسانی که هوای پژوهش در متن میدان مقاومت (با رویکرد تمدنی) را دارند، پیش نهاد.
1. بی شک در عرصۀ مقاومت (قبل از 7 اکتبر و بعد از آن) انسان جدیدی با ویژگیهای جدید، با تواناییهای جدید، و با فضیلتهای تازه و پیشرفتهای بوجود آمده است. این انسان جدید را نمیتوان با دستگاه انسانشناسی مدرن به چنگ آورد و آن را عمیقا شناخت. لیکن نهادهای فکری جهان اسلام و اندیشمندان مسلمان نیز هنوز برای شناخت این انسان (انسانشناسی مقاومت) نیز اقدامی انجام نداده است، در حالی که شکلگیری انسانشناسی مقاومت در محافل علمی و دانشگاهی دنیای اسلام، می تواند راهی به سمت علوم انسانی و مطالعات فرهنگی جدید بگشاید. شوربختانه باید اذعان کنم که حضور علمی و تحقیقاتی حوزه و دانشگاه در نسبت با حضور نظامی و سیاسی ما در عرصههای مقاومت، به نسبت یک به صد هم نمیرسد.
2. یکی از مهمترین موضوعات، ایدئولوژی(به تعبیر خطای جریانات روشنفکری)های انضمامی و عینی در صحنه مقاومت است. برخی از پژوهشگران برای علمی و آکادمیک نشان دادن گفتههای خود، سعی میکنند دامن خود را از هر بحث ایدئولوژیک و نیز مباحث الهیاتی دور نگه دارند، ولی واقعیت میدان مقاومت نشان میدهد که آنچه که واقعیت امروز را شکل میدهد، مقاومت را شکل میدهد، ادبیات و شعار مقاومت را میسازد، و نظم منطقهای را به چالش میکشد، ایدئولوژیها هستند. هر جا به اصطلاح ایدئولوژی وجود دارد (مثل نبطیه، مثل صور، مثل صیدا) میدان مقاومت شکل گرفته، و هر جا فارغ از ایدئولوژی است، میدانی هم بوجود نیامده است. حال سئوال این است که آیا میتوان میدان ایدئولوژیک مقاومت را فارغ از ادبیات ایدئولوژیک تحلیل کرد؟ هرگز! البته این بدان معنا نیست که واقعیت میدان را باید با ادبیات ایدئولوژیک توجیه کرد، بلکه بدین معناست که واقعیت میدان که هویت ایدئولوژیک دارد، با ادبیات سکولار و تهی از مبانی و نگاه ایدئولوژیک به درستی تبیین و تفسیر نخواهد شد.
https://eitaa.com/Habibollah_Babai