غرب گرایان در حسرت قدرت از دست رفته!
✍🏻قاسم روانبخش
🔶شاید کمتر کسی به این نکته توجه کرده باشد که برای بسیاری از احزاب، نفس قدرت، یک اصل است؛ قدرت برای قدرت، نه برای خدمت به مردم. مدعیان اصلاحات یا به عبارت بهتر، غربگرایان، این روزها همواره درباره از دست رفتن موقعیتهایی که در اختیار داشتهاند، حسرت میخورند؛ البته نه به خاطر این که فرصتهای خدمت به مردم را از کف دادهاند؛ بلکه به خاطر این است که قدرت و موقعیتهای سلطه بر مردم را از دست دادهاند!
به عنوان نمونه به اظهارات سعید رضوی فقیه، عضو سابق دفتر تحکیم وحدت، توجه کنید. وی می گوید: « در هشت سال دولت اصلاحات، نه به آموزش و پرورش توجه کردیم، نه به کانون پرورش فکری و نه شورای عالی جوانان! در حالی که میدانهای تاثیرگذاری درازمدت، همینها بودند. در هشت سال دولت روحانی هم بدتر از آن دوره عمل کردیم؛ نه قدرت بهرهبرداری از فرصت پیروزی داشتیم و نه قدرت تحمل شکست و اراده برای جبران آن و بازسازی پس از شکست.» این عبارتها نشان از حسرت از کف دادن قدرت است، نه از حسرت از کف دادن میدان خدمت.
🔶نکته دیگری که وجود دارد، این است که غربگرایان عمدتا با فرافکنی آشکار، همواره از کف دادن قدرت را معلول نظارت استصوابی شورای نگهبان میدانند و اینگونه القاء میکنند که اگر شورای نگهبان ما را تایید صلاحیت کند، با رای بالایی به قدرت برمیگردیم؛ ولی حقیقت این است که به دلیل عملکرد نامطلوب آنهاست که مردم از آنها رویگردان میشوند. نمونه آن را میتوان در انتخابات شوراهای شهر و روستا مشاهده کرد. در انتخابات شوراها که شورای نگهبان هیچ گونه نظارتی ندارد؛ ولی در همان انتخابات نیز این جماعت رای نیاوردهاند! در انتخابات شوراهای دوم در تهران، تنها 24 درصد مشارکت صورت گرفت و با این که حتی نهضت آزادی هم لیست جداگانهای داده بود؛ ولی حتی یک نفر نیز به شورای تهران راه پیدا نکرد. در انتخابات شورای فعلی نیز به رغم ارائه لیست توسط اصلاحطلبان، در شورای شهر شانسی پیدا نکردند. آقای رضوی فقیه، به این حقیقت دست پیدا کرده است. او میگوید: «اگر به فرض محال همین امروز شورای نگهبان تعطیل و آزادی احزاب و مطبوعات تضمین و شرایط برگزاری یک انتخابات کاملا آزاد و رقابتی تامین شود، خواهیم دید که چه مصیبتی گریبان همین نیروهایی را خواهد گرفت که میخواهند آزادی و تکثر و دموکراسی و امثالهم را در جامعهی ایران نهادینه کنند، این سخن بنده ممکن است تند و گزنده باشد؛ اما حاضرم با هر یک از دوستان سابقا اصلاحطلب گفتگو کنم و در این باب مورد به مورد به ارزیابی و داوری عملکردها بپردازیم.» این حقیقت را آقای قوچانی در یک ماه پیش در نشریه خودش اعتراف کرد. با گلایه از آقای خاتمی نوشت: «درجلسه ای که خانم منصوری با نقل قول از رهبر جبهه اصلاحات(محمدخاتمی) بدون هیچ رقیبی به ریاست جبهه رسید، دبیرکل جزب اعتماد ملی به نشان اعتراض از جلسه خارج شد و دبیر کل ندای ایرانیان نیز قصد خروج از جلسه داشت که جلوی او را گرفتند. آقای سعید رضوی فقیه، به عمق فاجعه پی برده و گفته است: «مشکل ما نه انتخابات مجلس بعدی است و نه حتی به فرض حکومتی بعدی، مشکل اصلی ما، خودمانیم و بس! البته بیش از این هم نمیتوانم بگویم؛ چون خودزنی است.»
🔶وی که از شکاف حاصل شده در جبهه غربگرایان، به شدت ناامید به نظر می رسد. تنها راه نجات برای بازگشتن به قدرت را عمل به بیانیه اخیر کروبی می داند که همان راه اعتدال ومیانهروی است. وی در تفسیر سخن کروبی می نویسد: «با میانهروی، تحولات سیاسی و اجتماعی کاملا عاقلانه و کم هزینه و تا حد ممکن قابل پیشبینی مدیریت خواهد شد و آسیبها و انحرافات هم قابل پیشگیری خواهند بود. در کنار موسوی و خاتمی همکاری با نیروهای ملی مذهبی و نهضت آزادی و جریانهایی از این دست، و از طرف دیگر همکاری با اشخاص و نیروهایی نظیر آقای ناطق نوری و علی لاریجانی، میتواند مورد نظر کروبی باشد.» یعنی تنها راه نجات، ائتلاف با افراد و گروههای بریده از اصولگرایی است که میتواند به جریان اصلاحات، تنفس مصنوعی بدهد.
روانبخش
🆔
@h_falahati