اسلامی که متهم است دین شمشیر است غیر از ادیانی است که دین تخدیر اند. در قرن ۱۹ تمام جوامع اسلامی یکپارچه شورش به شکل های مختلف، پخته و ناپخته، علیه استعمار و تسلط غرب اند، از طرف مردم و به رهبری علمای اسلامی.
در خود ایران نهضت تنباکو است که ارزش آن را درست نمی شناسیم! این نهضت با فتوای کوچک میرزا حسن شیرازی آغاز میشود که همه می دانند و این فتوا تحت تاثیر نامه سید جمال است که به او بیدار باش می دهد که این مسئله تنباکو نیست. اینها تنباکوی ما را نمی خواهند دود کنند، می خواهند سبیل ما را دود بدهند، چپق ما را چاق کنند! هستی ما را بالا بکشند و اصالت های ما را خاکستر و دود کنند!
ساختمان کمپانی را که در تهران می سازند نگاه کنید! این همه برج و بارو و آن دیوارهایی که ۱۰ متر عرض دارد چرا؟! تنباکو که اینجور برج و بارو ندارد، این یک پایگاه سیاسی و نظامی است. میرزا احساس مسئولیت کرد، اعلام فتوا کرد...
ببینید چجور دین و دنیا در اسلام قابل تفکیک نیست. و اصلا قابل تشخیص نیست. استعمار به دهان ما انداخت که مذخب از زندگی جداست و روشنفکران ما هم طوطی وار بازگو کردند به خیال اینکه دارند ادای روشنفکران اروپایی را در برابر کلیسا در می آورند. غافل از اینکه این قیاس مع الفارق است.
هیچکس نجنگید، نه کاری کرد، فقط و فقط مصرف نکردند، فقط مقاومت منفی دسته جمعی کردند که اولین درخت استعماری را که بصورت صریح و روشن در اینجا غرس کردند و میخواست ریشه بدواند ریشه کن کرد. و استعماری که هزاران میلیون خرج می کند تا کم کم بازارها و منابع تولید و معادن و حتی آدم ها را بخرد و سپس محصول بردارد، دید که اینجا با این جامعه مسلمان که با یک فتوا برمی آشوبند، نمی شود سرمایه گذاری کرد.
بعد از این نهضت تحریم تنباکو بود که گاندی نهضت منفی علیه انگلیس و تحریم استعمال منسوجات و کالاهای انگلیسی را در سراسر هند اعلام می کند و می بینیم که با دست خالی، امپراطوری کبیر را خلع ید می کند و دستش را قطع می سازد. و انگلستان در اوج قدرتش آن قاره زرخیز را از دست می دهد.
استعمار وقتی میتواند به زندگیش ادامه دهد و رشد کند که مردم بومی عمله تولیدش شوند و مصرف کننده کالایش. اگر این ها مقاومت کردند، اگر متجدد نشدند و کالای خودشان را مصرف کردند، استعمار می میرد. اینست که آنها اول ما را متجدد کردند بعد سوارمان شدند.
📚ما و اقبال، دکتر علی شریعتی؛