#داستان😍
عمر بن عبدالعزیز می گوید:
پدرم فرماندار مدینه و از گویندگان توانا و سخن سرایان نیرومند بود و خطبه نماز را با كمال فصاحت و بلاغت ایراد می كرد.
ولی از آنجا كه، طبق بخشنامه حكومت شام، ناچار بود در میان خطبه نماز علی و خاندان او را لعن كند، هنگامی كه سخن به این مرحله می رسید ناگهان در بیان
خود دچارلكنت می شد و چهره او دگرگون می گشت، وسلاست سخن را از دست می داد. من از پدرم علت را پرسیدم.
گفت:اگر آنچه را كه من از علی می دانم، دیگران نیز می دانستند كسی از ما پیروی نمی كرد؛ و من با توجه به مقام منیع علی
به او ناسزا می گویم،
چون برای حفظ موقعیت آل مروان ناچارم چنین كنم.
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13
ص 221
#نهج البلاغه
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5