4️⃣ ماجرای گل سرخ­های صورت سجاد : روزی که خواستیم به معراج الشهدا برویم، عروسم گفت: سنا را نبریم چون فاطمه صدرزاده وقتی معراج آمد و پدرش را دید خیلی اذیت شد. گفتم کاری ندارم ولی فردا که سنا بزرگ شد نمی پرسد چرا من را برای آخرین دیدار نبردید؟ آقاسجاد قول داده بود که برای سنا چادر عربی بگیرد. قرار شد چادر را بگیریم و معراج که رفتیم از روی پیکر پدرش چادر را به سنا بدهیم. 🥀 به پسرم هم گفتم که گل رز بگیرد و دورصورت آقاسجاد قرار دهد. 🌟 خیلی زیبا شده بود، آن سلامی که به ارباب داده بود نورانیت خاصی به سجاد داده بود. شهادتش را تبریک گفتم و خداراشکر کردم که چنین راهی را انتخاب کرده و خواستم دعا کند که عاقبت ما هم ختم به خیر شود. سنا صورت پدرش را بوسید و روسری اش را بر صورت پدرش کشید و به آغوش عمویش رفت. لحظه خیلی سختی بود و همسرش وداع سختی با سجاد داشت. @hadi_soleymani313