از سر کار برمی گشتم خونه، یه پیامک به گوشیم اومد: بهتره بیشتر حواست به شوهرت باشه. پیام رو که خوندم دلم لرزید. مسیرم رو کج کردم و روندم سمت محل کار شایان. بدون اطلاع رفتم اتاق کارش وقتی رسیدم صدای خنده های ریز خانمی از اتاقش میومد. کنار در ایستادم و کمی به حرف هاشون گوش دادم.با هم میگفتن و میخندیدن.حتی یه دونه از حرفهاشون هم کاری نبود. هرچی صبر کردم اون زن انگار خیال بلند شدن نداشت. آخرش هم گفت شایان خیلی خوش به حالته ها. یه زن خوشگل تو خونه داری یه دوست باحال تو محل کار. شایانم بلند خندید و گفت دیگه از خوبی های خوش تیپیه. بعد هردو زدن زیر خنده... دست و پام شل شده بود و نمیتونستم از جام تکون بخورم. خانمه از اتاق که بیرون اومد با دیدن من..... https://eitaa.com/joinchat/2008219670Ca8c79f11fb