[ حدیث دل ]
#story ... #حدیث_دل 🦋
پیش از تو. پیش از آنکه تو را بشناسم! پیش از آنکه صدایم بزنی و بدانم نامم چقدر زیباست... باران می‌بارید. اما جوانه‌ای بر درختان نمی‌رویید! تابستان به سردی زمستان بود. و جنگ تا دو قدمی شهر پیش آمده بود. می‌دانی؟ پیش از تو حال جهانم اینگونه بود. امروز سربازها روی مزرعه‌ها کار می‌کنند. درختان در چند نوبت میوه می‌دهند، و من در گرمای آغوشت چایم را سردتر از همیشه می‌نوشم. و اینگونه جهانِ با تو می‌چسبد... 🦋