☘
حکایت علما☘
🔸
گریه ی مرحوم شیخ عباس قمی در آخر عمر
▪️آقای ابوی(آیت الله حسین شب زنده دار) از مرحوم آقای شیخ علی محدث زاده شنیده بودند که میگفتند یک بار پدرمان در کتابخانه اش مشغول مطالعه بود که یک مرتبه دیدیم بلند بلند گریه میکند.
▪️وقتی علت گریه را از ایشان میپرسند میفرمایند احادیث وارده در باب کذب را می دیدم یادم آمد که در عمرم یک بار دروغ گفتم و آن وقت هم به نظرم مصلحت داشت و جزء مستثنیات باب کذب بود حالا میترسم که اشتباه کرده باشم
▪️و آن هم این بود که ایشان مدتی در مکه مکرمه مانده بودند تا اجازه از علمای عامه جهت نقل حدیث بگیرند. ایشان و حاجی نوری در حجاز از حلقات واصل بین علمای متأخرین فراوانی از عامه و خاصه هستند.
▪️فرموده بودند که برخی از علمای عامه در مورد یکی از فروع دین و معتقدات شیعه از من سؤال کردند که من در جواب آنها گفتم عوام شیعه این کار را انجام میدهند
▪️این جواب یک مفهوم دارد و مفهومش این است که علمای شیعه این کار را نمی کنند و قصدم از گفتن این جواب این بود که اینها اجازه ی نقل روایت بدهند. الآن برای گفتن این دروغ مفهومی مصلحتی که از من صادر شده است، گریه میکنم.
📚
پندهای سعادت،ص۳۷۹
#شیخ_عباس_قمی
#حکایت_علما
🆔
@hadithedoost