#شرح_زیارت_جامعه_کبیره (آیت الله سید محمد ضیاءآبادی)
📌جلسه سی و هشتم
5⃣1⃣و أَبْوَابَ الْإِيمَانِ
✅امام صادق(ع)عالم الغیب است و حجّت حق است
مردی از شیعه خدمت امام صادق(ع)آمد.امام از حال برادرش جویا شد؛او خودش شیعه ی امامی و برادرش زیدی مسلک بود.گفت:برادر من آدم بسیار خوبی است،مردی مقدّس و زاهد و عابد و خداترس و ازهمه جهت خوب است.تنها نقصی که از نظر من در او هست این است که اعتقاد به امامت شما ندارد.فرمودند:چرا اعتقاد به امامت ما ندارد؟عرض کرد:این اعتقاد نداشتنش به شما نیز از شدّت تقوا و ورع و احتیاط اوست؛می گوید:می ترسم این اعتقاد به امامت،خلاف شرع باشد و خدا راضی نباشد.فرمودند:بگو این ورع و تقوای تو کنار نهر بلخ کجا بود❓❓❓
🍀راوی می گوید:من نفهمیدم مراد امام از کنار نهر بلخ چیست و هیبت امام مانع از این شد که بپرسم مقصود از کنار نهر بلخ چیست؟وقتی پیش برادرم برگشتم و ماجرا را گفتم،دیدم به محض این که عبارت،کنار نهر بلخ،از زبانم به گوشش خورد،رنگ از رخش پرید و سخت دگرگون شد و مانند آدم شرمنده و خجالت زده سرش را پایین انداخت و بعد گفت:آیا راست می گویی؟آیا واقعاً حضرت صادق(ع)این جمله را گفتند؟گفتم:به خدا قسم،حال تو را پرسیدند و من گفتم آدمی خوب و نمازخوان است،اما به شما اعتقاد ندارد.فرمودند:چرا؟گفتم:چون خیلی محتاط است.فرمودند:پس چرا آن احتیاط را کنار نهر بلخ نداشت؟ولی من منظور آن حضرت را نفهمیدم؛حالا تو بگو که ماجرای کنار نهر بلخ چه بوده است؟
☘گفت:واقع این که،بین من و خدا سرّی بود و اَحَدی از آن خبر نداشت؛حالا که حضرت صادق(ع)فرموده اند،من هم برای تو می گویم تا ایمان تو به آن حضرت محکم شود و من هم فهمیدم که او حجّت خدا و امام برحق است و راه تو حق بوده.🌺
☘بعد گفت:من سفری برای تجارت به ماوراءالنّهر رفتم.وقتی که برمی گشتم،بین راه با مرد و زنی همسفر شدم؛رسیدیم کنار نهر بلخ و آن جا برای استراحت فرو آمدیم.آن مرد گفت:یا تو بمان پیش اثاث و من بروم برای تهیه ی غذا،یا تو برو و من بمانم.گفتم:تو برو،من خیلی خسته ام،می خواهم استراحت کنم.او رفت و من ماندم و آن زن.🔴شیطان به سراغم آمد و شهوت نفس برمن غالب شد و کاری زشت و خلاف عفاف ازمن صادرشد که احدیی جز خدا از این ماجرا باخبر نبود.🔴اینک که حضرت صادق(ع)از آن واقعه خبر داده است،فهمیدم که به اذن خدا او عالم الغیب است و از نهان عالم مطّلع است و اعتقاد به امامت که شما دارید،اعتقاد حق و تنها راه نجات است.
🔔البته امام(ع)منزّه از این است که عیب کسی را فاش کند و پرده ی کسی را بدرد؛اما آن حضرت تشخیص دادند که تنها راه نجات دادن این آدم از هلاک ابدی این است و راه دیگری ندارد.حال،اگر پرده ی او اندکی کنار رود و عیب او پیش برادرش فاش شود،مسلماً بهتر ازاین است که براثر اعتقاد نداشتن به امامت،درمیان جهنّم محکوم به عذاب ابدی گردد و به علاوه امام(ع)از گناه پنهانی او سخنی به میان نیاوردند و بلکه به طور سربسته فرمودند:این آدم محتاط،احتیاطش در کنار نهر بلخ کجا بود؟و اگر نمی خواست سرّش را فاش کند،می توانست این گفتار امام(ع)را طوری توجیه کند؛ولی می بینیم خودش تمام ماجرا را بیان کرده است.
🌺در نتیجه،مذهب حق را شناخته و به سعادت ابدی رسیده است؛وگرنه امام(ع)افشای سرّی نکرده اند.