✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «
#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا
🔹فصل: دوم
🔸صفحه: ۸۰
🔻قسمت: ۴۸
فرزند شهید: محمدمهدی
زمانی که فهمیدم دشمن قرار است پیکر بابا راباگرفتن امتیازاتی تحویل بدهد،خیلی ناراحت شدم.
بابا برای مقابله رفته بود ؛نه مبادله.
به خاطر رضای خدا بود که همه ی مابااین که دوری اش برایمان خیلی سخت بود، راضی بودیم که بابا برود و در این مسیر قرار بگیرد.
هدفش خیلی مقدس بود.
اصلاًحاضر نبودیم به دشمن باج بدهیم.
نه بابا راضی بود ونه خدا.
اعتقاد قلبی بابا، این بود: جبهه ای که در سوریه رقم می خورد، مقدس تر از جنگ تحمیلی ست.
هم رزمانش، افرادی که تا آخرین لحظه در کنار بابا بودند، می گفتند که «حاج حسین، گاهی وقت ها،در اوج عملیات و درگیری های شدید، وقتی زیر بارون تیر بودند، دستور به اقامه ی نماز جماعت می داد.
به هیچ وجه از عملیات و تیر وحشت نداشت.»
این روحیه ی بابا، نشانه ی عزّتی بود که خدا بهش داده بود.
حالا با چنین شناختی که از بابا داشتیم، اصلاً حاضر به چنین مبادله ای نبودیم.
❤️
@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹