🌷من افتخار می کنم که خواهر، گلی چون احد می باشم. از هرکس درباره ی احد بپرسید، جز تعریف نمی شنوید. در بین فامیل ما، احد تنها کسی بود که را فراموش نمی کرد. در فاصله ی کوتاهی که به مرخصی می آمد به همه ی فامیل سر می زد حتی اگر ده دقیقه می شد. با همه با خنده رویی و شوخی صحبت می کرد. سعی می کرد برای ما بگیرد، در یکی از مرخصی هایش برای من یک ساعت آورده بود و در آخرین مرخصی اش دوربین عکاسی اش را به من داد که هنوز هم آن را دارم . احد خیلی با نظم و ترتیب بود. در نگهداری لباسهایش خیلی دقت می کرد حتی جورابهایش را طوری تا می کرد و داخل هم می گذاشت، که هم گم نشود و هم منظم باشند. مادرم هنوز هم جورابهای تا کرده ی دست برادرم را نگه داشته است. در مرخصی هایش از ما به خصوص از مادرم می خواست که برای شهادت او کنیم . برای ما سخت بود اما او عاشقانه از خدا برای خود می کرد. یک بار با بچه های هیئت یک ساعت تمام به نیت شهادت سینه زدند و گریه کردند و همانطور دست به سینه شهید شد.🌷 ✍ : حمیده مقیمی (خواهر شهید) اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید ❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹