سال ۴۰۲ .
اخوی جان !
وقتی تو شروع شدی ، زندگی ام تقریبا عادی بود .
اما حالا که تمام شدی ، آنچنان زندگی عادی ای ندارم .
در تو اتفاقاتی افتاد ، خوشایند و ناخوش آیند ، که بعضی هایشان را یادم می آید و بعضی هایشان را هم همراه خاطره های فراموش شده پُف (فوت) کرده ام تا .... برود.
از سفر ها و رفاقت ها و تجربه های جدیدی که نصیبم شد .
از علوم جدیدی که یاد گرفتم .
کتب جدیدی که خواندم .
غذا های جدیدی که خوردم .
همه و همه گذشت ... ، الفرصة تمر مر السحاب ، به قول امیرالمومنین علیهالسلام ، فرصت مانند ابر ، زود میگذرد ، انگاری همین دیروز بود که گفتند قرن ۱۴ شمسی شروع شده .
دهن روزگار سرویس با این سرعتی که دارد !
مرحوم میگ میگ به گرد پایش هم نمیرسد ...
خلاصه به جای اینکه دنبال این باشید که در این سال چه گذشت و چ افسوس ها ک خوردید ، دنبال این باشید که از این سال چ یاد گرفتید !
چه تجربه ها را برای خودتان مجرب کردید .
ان شا الله که به جای افسوس ، از گذشته درس بگیریم 🤝
در این لحظات آخر سالی ، عاقبت بخیری را برای شما ، از خدای منان ، مسئلت مینمایم.
نهم رمضان ۱۴۴۵
مصادف با اول فروردین ۱۴۰۳
دارالمومنین ، دزفول
حسین خوشکلام ✍