شرح و تفسير
نگاهى به آينده تاريك
همان گونه كه در بالا گفتيم اين نامه آغازى دارد كه مرحوم سيد رضى آن را در نهجالبلاغه نياورده است. امام عليه السلام در آغاز اين نامه بعد از حمد و ثناى الهى و اشاره به زودگذر بودن دنيا و زندگى آن، خطاب به معاويه مىفرمايد: اى معاويه تو ادعاى چيزى مىكنى كه اهلش نيستى؛ نه در گذشته و نه در حال. نه دليل بر مدعاى خود (لياقت حكومت بر مسلمانان) دارى و نه شاهدى از قرآن مجيد و نه سخنى از پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله. آن گاه دست او را گرفته و به عواقب زندگى دنيا برده و وقوف او را در قيامت در پيشگاه خدا در نظرش مجسم مىكند شايد از خطاهاى خود باز گردد و در صراط مستقيم گام نهد؛ مىفرمايد:«چه خواهى كرد آنگاه كه لباسهاى (پر زرق و برق) اين دنيا را كه در آن فرو رفتهاى از تنت برگيرند، دنيايى كه با زينتهايش خود را جلوه داده و با لذتهايش (تو را) فريب داده است»؛ (وَ كَيْفَ أَنْتَ صَانِعٌ إِذَا تَكَشَّفَتْ عَنْكَ جَلَابِيبُ ١ مَا أَنْتَ فِيهِ مِنْ دُنْيَا قَدْ تَبَهَّجَتْ ٢ بِزِينَتِهَا وَ خَدَعَتْ بِلَذَّتِهَا).
سپس مىافزايد:«اين دنيا تو را فرا خواند و اجابتش نمودى و زمامت را به دست گرفت و به دنبالش رفتى، فرمانت داد اطاعتش كردى»؛ (دَعَتْكَ فَأَجَبْتَهَا، قَادَتْكَ فَاتَّبَعْتَهَا، وَ أَمَرَتْكَ فَأَطَعْتَهَا).
امام عليه السلام در اين عبارات تشبيهات جالبى براى دنيا فرموده، زرق و برق دنيا را به لباسهاى رنگارنگى تشبيه كرده كه در تن مىپوشند و يا چادرى كه به سر مىكشند. زينتهاى دنيا را فريبنده و لذتهايش را مايۀ جلب و جذب به سوى آن شمرده. هوسبازان و كسانى كه از ماهيّت دنيا بىخبرند به زودى به سوى آن جلب مىشوند و براى اينكه بتوانند به اين زينتها و لذات ادامه دهند سر بر فرمان دنيا مىنهند و اوامرش را اطاعت مىكنند.
آن گاه امام عليه السلام به عاقبت اين ماجرا اشاره كرده مىفرمايد:«اين دنياى فريبنده به زودى تو را وارد ميدان نبردى مىكند كه هيچ سپرى در آنجا تو را نجات نخواهد داد حال كه چنين است از اين امر (حكومت) كناره گير و آمادۀ حساب الهى شو و دامن را در برابر حوادثى كه بر تو نازل ميشود در هم پيچ و به حاشيه نشينان فرومايه گوش فرا نده»؛ (وَ إِنَّهُ يُوشِكُ ١ أَنْ يَقِفَكَ وَاقِفٌ عَلَى مَا لَا يُنْجِيكَ مِنْهُ مِجَنٌّ ٢،فَاقْعَسْ ٣ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ، وَ خُذْ أُهْبَةَ ٤ الْحِسَابِ، وَ شَمِّرْ ٥ لِمَا قَدْ نَزَلَ بِكَ، وَ لَا تُمَكِّنِ الْغُوَاةَ ٦ مِنْ سَمْعِكَ).
امام عليه السلام در اين عبارات، هم ريشۀ انحرافات را براى معاويه بازگو مىكند و هم راه درمان اين درد را نشان مىدهد؛ مىفرمايد: بهترين راه اين است كه از حكومت شام كنار بروى و آمادۀ حساب الهى شوى.
جملۀ« شَمِّرْ لِمَا قَدْ نَزَلَ بِكَ »يا اشاره به حوادث دردناكى است كه در همين دنيا دامان معاويه و طرفدارانش را مىگرفت و يا اشاره به حوادث روز قيامت است (احتمال دوم مناسبتر به نظر مىرسد) و در هر حال چون اين حوادث قطعى الوقوع بوده به صورت فعل ماضى بيان شده است.
آنگاه امام عليه السلام در ادامۀ اين سخن معاويه به يك سلسله امور معنوى تهديد مىكند مىفرمايد:«و اگر به اين دستور و رهنمود عمل نكنى به تو اعلام مىكنم كه خود را در غفلت فرو بردهاى، زيرا فزونى نعمت تو را به طغيان وا داشته (به همين دليل) شيطان بر تو مسلط شده و به آرزوى خود دربارۀ تو رسيده است و همچون روح و خون در سراسر وجودت جريان يافته»؛ (وَ إِلَّا تَفْعَلْ أُعْلِمْكَ مَا أَغْفَلْتَ مِنْ نَفْسِكَ، فَإِنَّكَ مُتْرَفٌ ١ قَدْ أَخَذَ الشَّيْطَانُ مِنْكَ مَأْخَذَهُ، وَ بَلَغَ فِيكَ أَمَلَهُ، جَرَى مِنْكَ مَجْرَى الرُّوحِ وَالدَّمِ).
بعضى جملۀ« إِلَّا تَفْعَلْ ...» را اشاره به اين دانستهاند كه امام عليه السلام او را تهديد به جنگ مىكند و منظور از اعلام، اعلام عملى است در حالى كه هيچ يك از تعبيرات جملههاى قبل و بعد از آن چنين مفهومى ندارد، بلكه مجموعهاى است از اندرزهاى بيدارگر.
اين نكته جالب است كه معاويه در نامهاش امام عليه السلام را تهديد به جنگ نموده؛ ولى امام عليه السلام او را تهديد به سلطۀ شيطان بر او مىكند و او را اندرز مىدهد.