آنکه راهش راه و رسم داور است بی‌گمان شوقِ وصالش بر سر است سالکِ سیر و سلوک ِکوی یار در حقیقت سالکِ پیغمبر است سر به فرمانِ ولایت می‌نهد آنکه گوید خاکِ پای حیدر است هر برائت از مسیرِ دشمنان هم‌صدای آیه‌های کوثر است یارِ ساداتِ جوانانِ بهشت شیعه و دلداده‌ی یک خواهر است همچو زینب باش، در بندِ حسین با عقیله، بندگی زیباتر است کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین عاشق و معشوق شیدایی شدند هر دو هم آغوشِ همتایی شدند از ازل در انتظارِ یکدِگر ای عجب در عشق، رؤیایی شدند بی‌قرار از دیرباز، آمد وصال در سکوتی محض، غوغایی شدند چشم‌ها غرقِ نگاهِ یکدِگر هر دوتا، تفسیرِ یکتایی شدند اشک‌ها تبدیل بر لبخند شد بانیِ لبخندِ زهرایی شدند زینتِ بابا که آمد در حرم خاندانِ وحی، مولایی شدند کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین هر نگاهش از نبی دل می‌برد از علی صدها خصائل می‌برد از بزرگی، هم‌چنان مادر بزرگ دل ز جدّش، زان شمایل می‌برد ارث از زهرای اطهر، در سرشت با هزار و یک فضائل می‌برد این همان بانوست، کز طوفانِ غم ناقه را منزل به منزل می‌برد ناخدای دین پس از خونِ خداست کشتیِ دین را به ساحل می‌برد حجتِ حق را برون از اضطرار بِینِ زنجیر و سلاسل می‌برد کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین کیست زینب، آنکه خلقت را مَطاف پنج تن، گِردِ وجودش در طواف کاف، ها، یا، عین، صاد، آئینه‌ایست از وجودش، یک به یک در اعتراف مریمِ کرب و بلا نه، فاطمه رفته در گودالِ خون، زیرِ غلاف شاهدِ تشتِ سَر و تشتِ جگر ناظرِ جسمی پر از زخم و شکاف با وجودِ سنگباران‌های سخت پاسدارِ عصمت و دین و عفاف یک‌تنه حق را حمایتگر، ولی بِینِ انبوهِ مصائب، در مصاف کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین از حرم تا قتلگه، میدانِ اوست دیده‌ی سلطانِ دین، گریانِ اوست پاسدارِ قافله، بعد از حسین چشم‌های دشمنان، حیرانِ اوست ناطقِ قرآن بروی نیزه‌ها پاره پاره بر زمین، قرآنِ اوست کوفه شد با خطبه‌اش کرب و بلا حیدرِ کرار پشتیبانِ اوست شام اما تاقتش را تاق کرد شاهدم بارانیِ چشمانِ اوست قاتلش بزمِ شراب و خیزران کاخِ دشمن، لاجرم ویرانِ اوست کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین شرحِ غم، آموزگارش زینب است دفترِ غم، اعتبارش زینب است هر که داند قدرِ غیرت، زینبی است غیرتِ دینی، مدارش زینب است هر چه در عالم خدایی دارد و روضه هم، پرودگارش زینب است آگه از اسرار مقتل، قلبِ اوست جنگِ تبیین ذوالفقارش زینب است صبر و حلم از او به حیرت آمده صبر هم، صبر و قرارش زینب است روزِ عالَم، تیره تا صبحِ فرج صبح، نام مستعارش زینب است کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین زینب کبراست، مرآتُ الحسین @hajmahmoodzholideh