اگه این جوری خالصی، بسم الله...
رئیس جمهور نبود.
وزیر یا نماینده مجلس هم.
آقازاده و دامادفلانی هم اصلاً.
نوجوانیش درجنگ،در گردان تخریب گذشت؛وسط میدان مین،به بلوغ رسید و با تیروترکش مَرد شد.
جنگ که تمام شد،اوهنوز وسط بیابان بود.
همچنان مین خنثی میکرد تا پیکرهای برجای مانده را به آغوش مادران چشم انتظار بازگردانَد.
نه با بنز و ماشین آخرین مدل و محافظ و گماشته؛که با پای مصنوعی که چندبار شکسته و وصله پینه شده بود.
و ازآن مهمتر،خانواده ش راهم باخود به اندیمشک برد. درآن گرمای طاقت فرسای جنوب.
یک بچه کوچیک داشت که مریض بود.قسمت این بود. ازهمون موقع تولد کمی مشکل داشت.ولی او عاشقش بود وهمچون پروانه دورش میچرخید.
خودش میگفت:
"باخودم فکر میکنم کجای جنگ کم گذاشتم،که خدا این بچه را با این وضعیت به من داده."
بدنش درجنگ متلاشی شده بود.کم که هیچ،زیاد هم گذاشته بود.خیلی بیشتر ازدیگران.
یک پا و کلیه اش رفته بودند و اندامش مملو بود از ترکش مین والمری.
زمستان۱۳۷۵بچه اش را آورده بود فکه.آورده بود وسط میدان مین.درآغوش گرفته بود و همنوا با زیارت عاشورایی که درمحل شهادت شهیدان سعید شاهدی و محمود غلامی زمزمه میشد،میگریست.
وقتی گفتم:
-علی آقا،این طفل معصوم را بااین احوال،چرا آوردی اینجا؟
نگاه معناداری انداخت وگفت:
-آوردمش اینجا بلکه به آبروی شهدا شفابگیره.
واین عکس را،به یادگار از او و فرزنددلبندش گرفتم.
بعدها شهید مجید پازوکی تعریف میکرد:
"علی محمودوند میگفت:خیلی میرفتم مشهد پابوس امام رضا(ع)و طلب میکردم که شفیع من بشه تا این بچه کوچولو شفابگیره.یک شب کنار پنجره فولاد نشسته بودم،آقا امام رضا اومد به خوابم.ذوق کردم.خوشحال شدم.آقا بهم گفت:اگه بهت بگم این مصلحت خداست که بچۀ تو اینجوری باشه،بازهم التماس میکنی؟
و از اون روز به بعد دیگه علی چیزی نگفت."
سالها گذشت،روز۲۲بهمن۱۳۷۹،وقتی ما،شادمان وخندان،همراه خانواده درخیابانهای آذین بسته،مشتها را گره کرده و شعار میدادیم،در وسط میدان مین فکه،هنگام عملیات تفحص وکشف پیکرشهدا،مین والمری،همان که آوینی را آسمانی کرد،منفجر شد و علی محمودوند هم پیوست به یاران شهیدش.
چندسالی بیشتر طول نکشید که بچه کوچولوش هم رفت پیش بابا.
حمید داودآبادی
بسم الله الرحمن الرحیم
به ارواح طیبه همه شهداء به خصوص شهیدان این راه پرارزش(تفحص)که شما درآن مشغول حرکت هستید و این شهیدعزیز شهید محمودوند به خصوص،برای ارواح طیبهی همهشان از خداوند متعال علو درجات و همنشینی با صالحان و اولیاء و ائمه را مسئلت میکنم، شما باب شهادت را باز نگه داشتید.
سیدعلی خامنهای
۲۰اسفند۱۳۷۹
📡 همدان خبر،رسـانـه جـبـهـه انـقـلاب
┄┅═☫ 🇮🇷✌️ ☫═┅┄
@hamadankhabar