📖 شانزده سال بعد
🔰 کتاب حاضر، روایت شهیدی است که پیکرش 16سال سالم ماند.
✂️ «دستش را به لبه قابلمه گذاشت و سرش را جلو برد، ولی تا آمد بخورد یکی گفت: «بهش آب نده. برای زخمهاش خوب نیست» گفتم «ببین چقدر تشنه ست! داره لَه لَه می زنه» بقیه هم با من موافق بودند. انگار برای همه یقینی شده بود که رفتنی است. محمدرضا به حالت نیمه نشسته یک دستش را به دیوار گرفته بود و با دست دیگر قابلمه را سمت دهانش می کشید. من و مهدی هم سمت دیگر قابلمه را می کشیدیم. مهدی گفت: «آب ندیم» من گفتم «بدیم» و محمدرضا ساکت هر دوی ما را نگاه می کرد. یک دفعه دستش از ظرف آب رها شد و با صورت روی زمین افتاد .
✅ مشاهده و خرید اینترنتی کتاب شانزده سال بعد
https://b2n.ir/b99325
#انتشارات_حماسه_یاران
📎ناشر تخصصی حوزه جهاد و شهادت
https://eitaa.com/hamasehyaran🇮🇷