🌥 🌥 🌥 ... و در چند قدمی قله رخ داد... الزاماً باید چندی تأمل می‌کردیم... دوباره بحث در گرفت: - اصلاً چرا تا اینجا آمدیم؟! اصلاً چرا سختی تحمل کرده‌ایم؟ اصلاً چرا پیاده آمدیم؟! چرا بعضاً آذوقه کم بود؟ و... حالا برگردیم شاید بتوانیم هلکپوپتر خارجی بگیریم و به... - نگاه کنید قله نزدیک است، حتی کودکان هم دارند قله و آفتابی که از نوک قله به آن‌ها چشمک می‌زند را می‌بینند... راهی نمانده، قله و مسیر مشخص است. شب و صبحی تا قله فاصله داریم... - حادثه امتحانی است برای اطمینان از مستحق و برای جهان بند ظلم و استکبار در حال پاره شدن است... - برگردیم به می‌خوریم... ... ... ... اما دچار ... ... - ... می‌بارد و می‌روید... پشت قله دشتی است و . 🌥 🌥 🌥